Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
Other Matches
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
federal authorities
قدرت دولت متحده
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
umbrella
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
totalitarianism
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
powered
دولت
states
دولت
respublica
دولت
stating
دولت
mammon
دولت
powers
دولت
governments
دولت
state
دولت
government
دولت
powering
دولت
stated
دولت
state-
دولت
power
دولت
Whitehall
دولت انگلیس
enemy state
دولت دشمن
Ottawa
دولت کانادا
vassal atate
دولت پوشالی
state
دولت استان
state-
دولت استان
stated
دولت استان
civil servant
[British E]
کارمند دولت
states
دولت استان
stating
دولت استان
national state
دولت ملی
puppet government
دولت پوشالی
ambassadors
ماموررسمی یک دولت
public servant
مستخدم دولت
quirinal
دولت ایتالیا
money bag
دارایی دولت
head of the state
رئیس دولت
military government
دولت نظامی
officer
کارمند دولت
the policy of the government
رویه دولت
mandatary
دولت قیم
public officer
[American E]
کارمند دولت
stateless
بی دولت بی وطن
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
cabinets
هیات دولت
cabinet
هیات دولت
government department
وزارتخانه دولت
mafia
دولت ستیزی
Warsaw
دولت لهستان
war state
دولت جنگی
ambassador
ماموررسمی یک دولت
official
کارمند دولت
state property
دارائی دولت
forfeit to the state
ضبط دولت
office-holders
کارمند دولت
office-holder
کارمند دولت
state government
دولت مرکزی
Kremlin
دولت شوروی
government budget
بودجه دولت
state budget
بودجه دولت
government expenditures
هزینههای دولت
government stock
سهام دولت
government treasury
خزانه دولت
mafias
دولت ستیزی
Downing Street
دولت انگلیس
loyalist
دولت دوست
independent state
دولت مستقل
nation-states
دولت ملی
buffer state
دولت حایل
loyalists
دولت دوست
the policy of the government
سیاست دولت
territory of state
قلمرو دولت
the body politic
ملت و دولت
nation state
دولت ملی
public debt
بدهی دولت
totaliarian state
دولت توتالیتر
pillars of the state
ارکان دولت
govt
government دولت
chief of state
رئیس دولت
nation-state
دولت ملی
office-holder
صاحب منصب دولت
protected state
دولت تحت الحمایه
federalism
اصل دولت ائتلافی
land grant
زمین اعطایی دولت
interpellate
استیضاح کردن دولت
most favoured nation
دولت کامله الوداد
family allowances
کمک دولت به خانوارها
office-holders
صاحب منصب دولت
federalist
طرفدار دولت فدرال
civil servant
مستخدم یا کارمند دولت
federal council
مجلس دولت متحده
colonial government
دولت یا حکومت مستعمراتی
bounties
کمک اقتصادی دولت
mandatory powers
اختیارات دولت قیم
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
peculation
دستبرد در مال دولت
cabinet
کابینه هیئت دولت
cabinets
کابینه هیئت دولت
He rose against the regime.
بر ضد دولت قیام کرد
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
dependent state
دولت غیر مستقل
plateform
اعلامیه سیاست دولت
secret service money
اعتبار سری دولت
government transfer payments
پرداختهای انتقالی دولت
vassal atate
دولت دست نشانده
secret services
دستگاه محرمانه دولت
subsidy
کمک بلاعوض دولت
secret service
دستگاه محرمانه دولت
civil servants
مستخدم یا کارمند دولت
welfare state
دولت بهبود بخش
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
subject to the british rule
تحت تسلط دولت انگلیس
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
mafias
سازمان سری دولت ستیز
subsidies
مکهای مالی دولت , سوبسید
mafia
سازمان سری دولت ستیز
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
the sublime porte
باب عالی دولت عثمانی
porte
باب عالی دولت عثمانی
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
export incentive
تشویق دولت در جهت صادرات
confiscation
مصادره و ضبط توسط دولت
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
quotas
کمیت تعیین شده توسط دولت
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
guild socialism
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
hall mark
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
coats of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
jacobin
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
Utopia
دولت یا کشور کامل و ایده الی
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
quota
کمیت تعیین شده توسط دولت
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bounties
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
monetization
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
coat of arms
نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
Utopias
دولت یا کشور کامل و ایده الی
residents
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residency
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
regie
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
libertarian
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
concert of europe
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Uncle Sam
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
Solicitors General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
rescous
مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
food stamp program
برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
mandatory power
دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
interventionism
سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
embassies
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
privateer
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
embassy
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
deodand
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
GOSIP
استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
legion ofholour
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
jingo
کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
classical economics
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
hallmarks
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
capital levy
مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
to boondoggle
[American English]
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
the German question
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
sheriff
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com