English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (18 milliseconds)
English Persian
foremast دگل جلو وپایین کشتی
Search result with all words
forepeak مخزن جلو وپایین کشتی
lubber's hole سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
skips بالا وپایین رفتن
hod بالا وپایین پریدن
hods بالا وپایین پریدن
teeters بالا وپایین رفتن
skipped بالا وپایین رفتن
skip بالا وپایین رفتن
teeter بالا وپایین رفتن
teetering بالا وپایین رفتن
teetered بالا وپایین رفتن
lower class طبقه پست وپایین اجتماع
subclass طبقه پست وپایین اجتماع
underclass طبقه پست وپایین اجتماع
fluctuated نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuate نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates نوسان کردن بالا وپایین رفتن
scend در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
seesaw بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
dapping نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
vertical متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
dropped محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
carina کشتی
flattest پل کشتی
carinae کشتی
vessel کشتی
catch کشتی کج
foreship سر کشتی
board کشتی
boarded کشتی
hulks کشتی
ship haven یک کش کشتی
puppis کشتی دم
flat پل کشتی
ship کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
wrestling کشتی
aft در پس کشتی
hulk کشتی
by water با کشتی
vessels کشتی
ships کشتی
on the sea در کشتی
decks پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
on shipboard در کشتی
on board a ship در کشتی
collier کشتی
bottoms کشتی
afloat در کشتی
decked پل کشتی
bilge اب ته کشتی
bottom کشتی
ark کشتی
on the water در کشتی
argo کشتی
deck پل کشتی
named vessel کشتی مشخص
noah's a کشتی نوح
dockyard تعمیرگاه کشتی
ocean greyhound کشتی تندرو
dockyards تعمیرگاه کشتی
midships در میان کشتی
wrecked کشتی شکسته
To launch a ship (boat). کشتی به آب انداختن
noah ark کشتی نوح
keel shaped شبیه ته کشتی
patrolling کشتی اکتشافی
kelson or keelson سقف ته کشتی
lading بار کشتی
naval war جنگ با کشتی
propeller پروانه کشتی
drillship کشتی حفاری
lumper باربر کشتی
motor vessel کشتی موتوری
freight کرایه کشتی
large ship کشتی بزرگ
lee shore کشتی بادپناه
shipbuilding کشتی سازی
berths خوابگاه کشتی
mate's receipt رسیدکاپیتان کشتی
lumber carrier کشتی تیر بر
marker ship کشتی نماینده
berthing خوابگاه کشتی
docked تعمیرگاه کشتی
berthed خوابگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
cargo محموله کشتی
merchant ship کشتی تجارتی
cargoes محموله کشتی
dock تعمیرگاه کشتی
sea gauge اب نشین کشتی
hulks بدنه کشتی
lighter aboard ship کشتی دوبه بر
hulks تنه کشتی
merchantman کشتی بازرگانی
lime juicer کشتی انگلیسی
strands به گل نشستن کشتی
strand به گل نشستن کشتی
on board a ship سوار کشتی
merchantman کشتی تجارتی
double-deckers کشتی دوعرشهای
on shipboard سوار کشتی
double-decker کشتی دوعرشهای
matman کشتی گیر
docks تعمیرگاه کشتی
kedge تغییرجهت کشتی
doutful category کشتی مشکوک
cutwater دماغه کشتی
cuddy اطاقک کشتی
aeroboat کشتی طیار
aerographer هواشناسی کشتی
coxswain مباشر کشتی
affreightment اجاره کشتی
afterdeck عقب کشتی
air ship کشتی هوایی
alee پناهگاه کشتی
amid ships درمیان کشتی
amidships درمیان کشتی
galley اشپزخانه کشتی
aboard روی کشتی
naval وابسته به کشتی
navies کشتی جنگی
navy کشتی جنگی
at the fore در جلوی کشتی
deck plan افق پل کشتی
deck plan صفحه پل کشتی
deck gang ملوان پل کشتی
deadman مهاربند کشتی
aport بطرف چپ کشتی
bill of loading بارنامه کشتی
bill of loading جواز کشتی
castway کشتی شکسته
carrying vessel کشتی باربری
towing boat کشتی یدک کش
carina کشتی حمال
cargo ship کشتی باری
cargo liner کشتی باری
caboose اشپزخانه کشتی
cargo boat کشتی باری
catch as catch can کشتی ازاد
bill of lading ستمی کشتی
argosy کشتی بزرگ
argosy کشتی تجاری
cook house اشپزخانه کشتی
commondo ship کشتی نیروبر
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
commercial marine کشتی تجاری
combatant vessel کشتی جنگی
cockswain پیشکارکارکنان کشتی
coal whipper زغال کش کشتی
bige water گنداب کشتی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com