English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
Other Matches
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
sere تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
biogeography رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
psychonomics محیط شناسی روانی
environmentalism محیط زیست شناسی
archive قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
environmental refugee پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
dendrochronology دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
hypercard نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
perimeters محیط
ambiance محیط
sphere محیط
spheres محیط
lap محیط
milieux محیط
lapped محیط
circumferences محیط
entourage محیط
entourages محیط
surroundings محیط
circumference محیط
perimeter محیط
girth محیط
mediums محیط
millieu محیط
outlined محیط
outline محیط
outward things محیط
environments محیط
environment محیط
peripheries محیط
circuity محیط
periphery محیط
outlines محیط
girths محیط
settings محیط
medium محیط
milieu محیط
setting محیط
milieus محیط
outsides محیط
outside محیط
outlining محیط
ambience محیط
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
acclimatization سازش با محیط
social milieu محیط اجتماعی
ambient pressure فشار محیط
contour محیط مرئی
bonification به سازی محیط
environmentalist محیط نگر
dispersion medium محیط پاشندگی
windowing environment محیط پنجرهای
dispersive medium محیط پخش
ambient temperature دمای محیط
environmentalists محیط نگر
circling محیط دایره
comprehensive وسیع محیط
circumambient محیط دورگردیدن
mediums محیط کشت
shelf environment محیط کم عمق
environments محیط زیست
circumference محیط دایره
environment محیط زیست
atmospheric environement محیط جوی
psychological environment محیط روانی
climate for growth محیط رشد
circumferences محیط دایره
bodification بهسازی محیط
medium محیط کشت
operational environment محیط فعالیت
living environment محیط زنده
induced environment محیط القایی
milieu محیط اجتماعی
in vivo در محیط طبیعی
in vitro در محیط مصنوعی
milieus محیط اجتماعی
milieux محیط اجتماعی
ill neighboured دارای محیط بد
silhouette محیط مریی
silhouettes محیط مریی
circles محیط دایره
circled محیط دایره
operational environment محیط عملیاتی
miseenscene محیط کلی
therapeutic millieu محیط درمانی
milieu therapy محیط درمانی
workbench محیط کاری
workbenches محیط کاری
threptic محیط زاد
periphery محیط حدود
peripheries محیط حدود
circle محیط دایره
polarization of a medium قطبش محیط
mixed environment محیط درهم
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
environment architecture معماری محیط
perimeter پیرامون محیط
perimeters پیرامون محیط
misfits غیر متجانس با محیط
domain knowledge دانش محیط کاربرد
atlantic دریای محیط غربی
environmentalist محیط زیست شناس
circumstance شرایط محیط اهمیت
eco- پیشوند محیط پرگیر
data base environment محیط پایگاه داده
environment محیط یا موقعیتهای فیزیکی
misfit غیر متجانس با محیط
environmentalist محیط زیست گرا
element محیط طبیعی اخشیج
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
collapse design محاسبه در محیط خمیری
environmental protection حفاظت محیط زیست
metaerg صفت محیط زاد
acid cure پخت در محیط اسیدی
environmentalists محیط زیست شناس
environmentalists محیط زیست گرا
peripheral دورهای وابسته به محیط
terrestrial environment وضع محیط زمین
accommodation سازش با مقتضیات محیط
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
environmental psychology روانشناسی محیط نگر
environmentalism محیط زیست گرایی
bonification scheme طرح بهسازی محیط
accommodations سازش با مقتضیات محیط
environments محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmetal protection حمایت محیط زیستی
it is meters محیط ان دومتر است
induced environment محیط القا شده
derealization دگرسان بینی محیط
outsides محیط دست بالا
elements محیط طبیعی اخشیج
environmental conservation حفافت محیط زیست
outside محیط دست بالا
tested محیط ی برای آزمایش برنامه ها
element عامل اصلی محیط طبیعی
tests محیط ی برای آزمایش برنامه ها
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
inverting تغییر اعداد در محیط دودویی
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
elements عامل اصلی محیط طبیعی
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
invert تغییر اعداد در محیط دودویی
inverts تغییر اعداد در محیط دودویی
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
living environment جانداران محیط زیوندگان- پرمون
test محیط ی برای آزمایش برنامه ها
contamination عدم خلوص و یکنواختی محیط
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
the outer world مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
contour محیط مریی دوره میزان منحنی
demarcation نشان دادن اختلاف بین دو محیط
oxydizing agents مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
acid alkylation الکیل دار کردن در محیط اسیدی
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
ecesis نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
autecology مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
music track تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
alternates برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternated برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternate برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
track [on a sound recording medium] تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
cabin supercharger کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
isoperimetry گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
virtual شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
to greenwash نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
cenogenesis تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
annulus دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
cabin blower در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
integrated محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
ecology علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
crest یال [حیوانات و جانور شناسی]
mane یال [حیوانات و جانور شناسی]
beaver سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
phytopathologic وابسته به اسیب شناسی گیاهان
cassion discase تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com