Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
Other Matches
neurosis
روان رنجوری
neuroses
روان رنجوری
psychoneurosis
روان رنجوری
family neurosis
روان رنجوری خانوادگی
combat neurosis
روان رنجوری جنگ
anxiety neurosis
روان رنجوری اضطرابی
conversion neurosis
روان رنجوری تبدیلی
transference neurosis
روان رنجوری انتقال
obsessional neurosis
روان رنجوری وسواسی
character neurosis
روان رنجوری منش
war neurosis
روان رنجوری جنگ
social neurosis
روان رنجوری اجتماعی
experimental neurosis
روان رنجوری ازمایشی
vaccum neurosis
روان رنجوری پوچی
pseudoneurosis
روان رنجوری کاذب
combat fatigue
روان رنجوری جنگ
school neurosis
روان رنجوری اموزشگاهی
shell-shock
روان رنجوری جنگ
ecclesiogenic neurosis
روان رنجوری مذهبی
shell shock
روان رنجوری جنگ
narcissistic neurosis
روان رنجوری خود شیفتگی
traumatic neurosis
روان رنجوری اسیب زاد
pathoneurosis
روان رنجوری بیماری زاد
obsessive compupsive disorer
روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
neurotic depression
افسردگی روان رنجوری افسردگی نوروتیک
neurotic anxiety
اضطراب روان رنجوری اضطراب نوروتیک
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
afflictedness
رنجوری
affliction
رنجوری
afflictions
رنجوری
undernutrition
رنجوری
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
objectives
واقعی
literal
واقعی
ex post
واقعی
objective
واقعی
veridical
واقعی
actuals
واقعی
card-carrying
واقعی
McCoy
واقعی
unfeigned
واقعی
right
واقعی
righted
واقعی
righting
واقعی
virtual
واقعی
true life
واقعی
ex post saving
واقعی
positive
واقعی
concrete
: واقعی
factual
واقعی
veracious
واقعی
essential
واقعی
very
واقعی
lifelike
واقعی
actual
واقعی
essentials
واقعی
factually
واقعی
real
واقعی
veritable
واقعی
real sector
بخش واقعی
true vertical
قائم واقعی
true form
فرم واقعی
true slump
نشست واقعی
true power
توان واقعی
nominal
غیر واقعی
actual load
بار واقعی
practicals
واقعی کارازموده
actual key
کلید واقعی
actual velocity
سرعت واقعی
actual self
خود واقعی
real mode
حالت واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual price
قیمت واقعی
real income
درامد واقعی
unrealistically
غیر واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
unrealistic
غیر واقعی
actual loss
زیان واقعی
true complement
مکمل واقعی
true complement
متمم واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
practical
واقعی کارازموده
actual argument
نشانوند واقعی
actual address
نشانی واقعی
real capital
سرمایه واقعی
real costs
هزینههای واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
real fluid
سیال واقعی
real memory
حافظه واقعی
real address
آدرس واقعی
real wage
مزد واقعی
actual cost
هزینه واقعی
unreal
غیر واقعی
true north
شمال واقعی
very
واقعی فعلی
actual income
درامد واقعی
life size
اندازه واقعی
life-size
اندازه واقعی
actual expenses
مخارج واقعی
real score
نمره واقعی
real storage
انباره واقعی
actual damage
خسارت واقعی
real value
ارزش واقعی
real numbers
اعداد واقعی
historical costs
هزینه واقعی
bring into being
واقعی کردن
put into effect
واقعی کردن
put into practice
واقعی کردن
make a reality
واقعی کردن
fulfill
[American]
واقعی کردن
carry out
واقعی کردن
bring inbeing
واقعی کردن
true
واقعی حقیقی
truer
واقعی حقیقی
objective value
ارزش واقعی
genuine
واقعی حقیقی
accomplish
واقعی کردن
real
واقعی موجود
truest
واقعی حقیقی
realizing
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
make something happen
واقعی کردن
incidental expenses
هزینههای واقعی
carry into effect
واقعی کردن
put inpractice
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
carry ineffect
واقعی کردن
actualize
واقعی کردن
actualise
[British]
واقعی کردن
realised
واقعی کردن
realises
واقعی کردن
realising
واقعی کردن
realize
واقعی کردن
realized
واقعی کردن
jisen
مبارزه واقعی
objective data
دادههای واقعی
never-never land
غیر واقعی
matter of fact
بطور واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
never-never
غیر واقعی
insubstantial
غیر واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
execute
واقعی کردن
out of pocket expenses
هزینه واقعی
actualize
واقعی کردن
down-to-earth
حقیقی واقعی
down to earth
حقیقی واقعی
no par
بدون ارزش واقعی
ideals
مطابق نمونه واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
in the clouds
<idiom>
دور از زندگی واقعی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
real will
نظریه اراده واقعی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
unreal
غیر واقعی خیالی
true meridian
نصف النهار واقعی
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
pragmatize
واقعی نشان دادن
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
real investment
سرمایه گذاری واقعی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
false
ساختگی غیر واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
conductance
مقدار هدایت واقعی
real balance effect
اثر مانده واقعی
real national income
درامد ملی واقعی
inesse
دارای هستی واقعی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
abstracting
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
incidence
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
entitative
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
abstracts
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
liquidly
روان
lotic water
اب روان
flowingly
روان
inviscid
روان
cursive
روان
dust bowl
شن روان
profluent
روان
glibly
روان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com