English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
timetrend روند زمانی
Other Matches
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
trepan روند
flow روند
flows روند
trend line خط روند
procedure روند
proceeding روند
trends روند
flowed روند
trend روند
processes روند
process روند
rate of rise of water level روند بالاامدن اب
upward trend روند صعودی
trend روند کار
process of negotiations روند مذاکرات
program flow روند برنامه
stream routing روند رود
bidirectional flow روند دوسویه
control flow روند کنترل
pernicious trend روند قهقرایی
stream routing روند روانه
trends روند کار
process فراشد روند
process روند طریقه
processes روند طریقه
data flow روند داده ها
flowcharter روند نما
fission process روند انشقاق
economic trend روند اقتصادی
production process روند ساخت
developmental trend روند تکوینی
trend analysis تحلیل روند
processes فراشد روند
secular trend روند قرنی
process chart نقشه روند کار
program flowchart روند نمای برنامه
secular trend روند دراز مدت
flowchapt symbol نماد روند نما
hypertext به صفحه جددی می روند
up-river برخلاف روند جریان آب
bells زنگ در پایان هر روند بوکس
rehashing روند پر شدن یک جدول درهم
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
lover's lane <idiom> جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
listing کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
snapback پاس دادن توپ دراغازهر روند
products customarily found in a pharmacy کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
listings کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
What are the collection procedures for ...? روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
assets که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
edit کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
edited کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
paragraph بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
pagination روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
paragraphs بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
code level تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
annotation علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
annotations علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembling روند خودکاری که بوسیله ان کامپیوتر برنامه اصلی را به زبان سمبلیک تبدیل میکند
percentile یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
texel مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
tossle منگوله [در این حالت دسته ای از نخ ها جهت تزئین فرش یا خورجین و زین اسب بکار می روند.]
dual در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
to anneal سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
flowcharting symbol علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
string سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
time limits حد زمانی
onetime یک زمانی
synchronization هم زمانی
monomial یک زمانی
temporal زمانی
simultaneeity هم زمانی
time limit حد زمانی
synchrony هم زمانی
contemporaneousness هم زمانی
on <prep.> در [زمانی]
timeline خط زمانی
eternities بی زمانی
time sense حس زمانی
eternity بی زمانی
whilom یک زمانی
sometime یک زمانی
ATD دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
detail فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
detailing فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
paired registers دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
time limit محدودیت زمانی
time زمانی موقعی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
temporal جسمانی زمانی
time pressure فشار زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limits محدوده زمانی
pressure of time فشار زمانی
time limit محدوده زمانی
timed زمانی موقعی
flashback وقفه زمانی
time frame چارچوب زمانی
time frames چارچوب زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
times زمانی موقعی
When I came in زمانی که من تو آمدم
flashbacks وقفه زمانی
time scale مقیاس زمانی
no longer نه دیگر [زمانی]
no longer نه بیشتر [زمانی]
lags تاخیر زمانی
lagged تاخیر زمانی
timeline تسلسل زمانی
lag تاخیر زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
in a short time در اندک زمانی
time scales مقیاس زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time lag تاخیر زمانی
time lag فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
time lags فاصله زمانی
timetable برنامه زمانی
timetabled برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
timetabling برنامه زمانی
time yield تسلیم زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
time slice برش زمانی
time constant ثابت زمانی
time base مبدا زمانی
time priority تقدم زمانی
time bar محدودیت زمانی
time series سریهای زمانی
time error خطای زمانی
time estimation براورد زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
yore در زمانی بسیاردور
interval فاصله زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time horizon افق زمانی
time jitter اختلال زمانی
time flutter اختلال زمانی
time interval فاصله زمانی
time fire تیر زمانی
time table جدول زمانی
time study بررسی زمانی
timer switch کلید زمانی
unit of time واحد زمانی
time path مسیر زمانی
lapsing فاصله زمانی
temporal sign علامت زمانی
temporal maze ماز زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time priority اولویت زمانی
time quantum ذره زمانی
schedules برنامه زمانی
scheduled برنامه زمانی
schedule برنامه زمانی
time schedule برنامه زمانی
lapses فاصله زمانی
lapse فاصله زمانی
time score نمره زمانی
time preference ترجیح زمانی
throughput time اشتراک زمانی
time preference رجحان زمانی
vintage model الگوی زمانی
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
time sampling نمونه گیری زمانی
chronologic دارای ربط زمانی
inductive time constant ثابت زمانی القا
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
age hardening سخت گردانی زمانی
high burst تیر زمانی بالا
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time slicing برش زمانی زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com