Total search result: 146 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
supererogatory |
زائد بیش از حد لزوم |
|
|
Other Matches |
|
folderol |
زائد ریشه یاحاشیه زائد |
supervacaneous |
زائد |
dummy |
زائد |
dummies |
زائد |
recrementitious |
زائد |
redundant |
زائد |
superfluous |
زائد |
extra |
زائد |
extra- |
زائد |
extras |
زائد |
overplus |
زائد |
excrescential |
زائد |
tautology |
زائد |
tautologies |
زائد |
intercalary |
زائد |
surpluses |
زائد |
surplus |
زائد |
hypermetric |
زائد |
ascititious |
زائد |
redundant equation |
معادله زائد |
excrescency |
رشد زائد |
bronchocele |
غده زائد |
red tape |
تشریفات زائد |
waste product |
محصولات زائد |
hyperbola |
قسع زائد |
further |
اضافی زائد |
furthered |
اضافی زائد |
furthering |
اضافی زائد |
furthers |
اضافی زائد |
formative |
حرف زائد |
hyperbolas |
قسع زائد |
growths |
چیز زائد |
growth |
چیز زائد |
redundancy |
زائد فراوانی |
surplus gas |
گاز زائد |
redundancies |
زائد فراوانی |
superimposition |
تحمیل زائد |
wastes |
زائد اتلاف |
waste |
زائد اتلاف |
pleonastic |
دارای سخن زائد |
periphrastic |
دارای الفاظ زائد |
data redundancy |
زائد بودن داده ها |
hypercatalectic |
دارای هجای زائد |
redundance |
حشووزوائد سخن زائد |
tankage |
مواد زائد کشتارگاه |
additionally |
بطور اضافی یا زائد |
offal |
مواد زائد لاشه |
hypermetric |
دارای سبب زائد |
pleonasm |
حشو قبیح سخن زائد |
weeding |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
weed |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
pared |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
pares |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
redundant language |
سخن زائد یازیادی حشووزوائد |
weeded |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
pare |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
periphrasis |
استعمال واژه ها وعبارات زائد |
needfulness |
لزوم |
necessity |
لزوم |
exigencies |
لزوم |
exigency |
لزوم |
irrevocability |
لزوم |
need |
لزوم |
needing |
لزوم |
occasioning |
لزوم |
requisteness |
لزوم |
requisiteness |
لزوم |
occasioned |
لزوم |
needed |
لزوم |
occasion |
لزوم |
occasions |
لزوم |
polypous |
شبیه گوشت زائد ساقه دار |
polypose |
شبیه گوشت زائد ساقه دار |
supplied |
موجودی لزوم |
supply |
موجودی لزوم |
unnecessary |
بیش از حد لزوم |
supplying |
موجودی لزوم |
on occasion |
هنگام لزوم |
needlessness |
عدم لزوم |
too |
بیش از حد لزوم |
if necessary |
در صورت لزوم |
inherency |
لزوم ذاتی |
inhesion |
لزوم ذاتی |
inherence or rency |
لزوم ذاتی |
inherence |
لزوم ذاتی |
unnecessarily |
بیش از حد لزوم |
incumbency |
وفیفه لزوم |
needs |
بر حسب لزوم |
overdose |
داروی بیش از حد لزوم |
overdoses |
داروی بیش از حد لزوم |
to become a necessity |
لزوم پیدا کردن |
overcompensation |
جبران بیش از حد لزوم |
underexpose |
کمتر از حد لزوم در معرض |
overstuff |
بیش ازحد لزوم انباشتن |
long game |
بازی با لزوم ضربههای طولانی |
factionalism |
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی |
ceremonialism |
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات |
hypertrophy |
بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم |
fattest |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
fatter |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
fat |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
fats |
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم |
outstay |
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن |
referee in case of need |
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد |
tyrannicide |
اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر |
excess stock |
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم |
air brush |
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش |
dynamically |
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند |
dynamic |
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند |
gobo |
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد |
defense emergency |
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی |
constitutionalism |
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی |
vending machines |
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود |
vending machine |
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود |
control rocket |
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند |
intervener |
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد |
expandsionism |
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر |
cosmopolitanism |
سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم |
racism |
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی |
internationalism |
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود |
overlay |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
overlaying |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
overlays |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
terrorism |
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند |
overlays |
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم |
module |
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند |
modules |
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند |
overlaying |
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم |
overlay |
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم |
provincialism |
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور |
superaddition |
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن |
superadd |
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن |
superconductors |
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی |
superconductor |
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی |
design stress resultant |
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر |
mercantilism |
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت |
superconductive |
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی |
jukeboxes |
درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند |
jukebox |
درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند |
nationallism |
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود |
full |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
fabianism |
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |