Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English
Persian
source language
زبان منبع
Search result with all words
symbolic
1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
symbolic
نوشتن برنامه به زبان منبع
symbolically
1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
symbolically
نوشتن برنامه به زبان منبع
one for one
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
Other Matches
ups
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source
منبع خطی منبع شبکه
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
glib
چرب زبان زبان دار
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic
زبان تازی زبان عربی
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
fountains
منبع
water supply
منبع اب
cistern
منبع اب
cistern
منبع
small reservoir at well top
منبع
pool
منبع
origins
منبع
resourc
منبع
water system
منبع اب
cisterns
منبع
pools
منبع
pooled
منبع
receptacles
منبع
receptacle
منبع
hotbed
منبع
source code
کد منبع
wellspring
منبع
hotbeds
منبع
cisterns
منبع اب
water supplies
منبع اب
resource
منبع
reference
منبع
source
منبع
references
منبع
fountain
منبع
fount
منبع
origin
منبع
head spring
منبع
rootstock
منبع
supplied
منبع
supplying
منبع
supply
منبع
thermal reservoir
منبع گرمایی
noises
منبع تغذیه
noise
منبع تغذیه
data source
منبع داده
power supplay
منبع قدرت
power supplay
منبع تغذیه
current supply
منبع جریان
power source
منبع قدرت
source of power
منبع انرژی
power supply
منبع انرژی
power supply
منبع تغذیه
radiation source
منبع تشعشع
source routine
روال منبع
resource
منبع ممر
source register
ثبات منبع
second source
منبع دوم
source listing
لیست منبع
source of power
منبع قدرت
incandescent source
منبع ملتهب
store of value
منبع ارزش
resource sharing
اشتراک منبع
resource management
مدیریت منبع
source data
دادههای منبع
system resource
منبع سیستم
authority
منبع موثق
source computer
کامپیوتر منبع
resource allocation
اختصاص منبع
resource file
فایل منبع
source document
سند منبع
source program
برنامه منبع
source
منبع برق
light point
منبع روشنایی
light source
منبع نور
original
منبع سرچشمه
originals
منبع سرچشمه
source
منبع منشاء
lighting source
منبع روشنایی
word of mouth
<idiom>
از منبع موثق
agency of communications
منبع ارتباط
magnetic storage
منبع مغناطیسی
mains supply
منبع شبکه
fountainhead
منبع خبر
attack origine
محل یا منبع تک
grid bias supply
منبع ولتاژشبکه
mine
منبع مامن
mined
منبع مامن
mines
منبع مامن
illuminant
منبع نور
image source
منبع تصویر
information source
منبع اطلاعات
aliunde
از منبع دیگر
cooling water supply
منبع اب سرد
isogenous
دارای یک منبع
heat supply
منبع حرارتی
message source
منبع پیام
excitation source
منبع برانگیختگی
elevated tanke
منبع اب هوائی
cold body
منبع سرد
voltage source
منبع الکتریسیته
elevator boot
منبع بالابر
energy supply
منبع انرژی
energizer
منبع انرژی
cold water supply
منبع ابسرد
voltage source
منبع ولتاژ
voltage source
منبع قدرت
neutron source
منبع نوترون
electron emitter
منبع الکترون
wellhead
منبع چشمه
thermal reservoir
منبع گرما
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
motored
منبع نیروی مکانیکی
switched
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switch
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
internal power supply
منبع تغذیه داخلی
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
motor-
منبع نیروی مکانیکی
information resource management
مدیریت منبع اطلاعات
motor
منبع نیروی مکانیکی
resource sharing
اشتراک گذاشتن منبع
cisterns
حوضچه ارامش منبع
cistern
حوضچه ارامش منبع
power supply cable
کابل منبع تغذیه
power supply cable
کابل منبع قدرت
turn-offs
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
radix
پایه منبع اصلی
mechanical energy reservoir
منبع انرژی الکتریکی
magnetic tape store
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
magnetic store
حافظه یا منبع مغناطیسی
switches
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
magnetic energy storage
منبع انرژی مغناطیسی
gravy trains
منبع در امد نامشروع
low frequency source
منبع فرکانس پایین
motors
منبع نیروی مکانیکی
line source
منبع خطی شکل
non renewable resource
منبع تجدید ناپذیر
non renewable resource
منبع بازگشت ناپذیر
low voltage supply
منبع فشار ضعیف
light source colour
رنگ منبع نور
power supply switch
کلید منبع تغذیه
turn off
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
gravy train
منبع در امد نامشروع
voltage source
منبع فشار الکتریکی
candlepower
شدت نور یک منبع
site of the find
منبع
[باستان شناسی]
bonanza
منبع عایدی مهم
x ray source
منبع اشعه رونتگن
goldmines
منبع در آمد سرشار
goldmine
منبع در آمد سرشار
archeological site
منبع
[باستان شناسی]
provenance
منبع
[باستان شناسی]
cash cow
<idiom>
منبع خوبی از پول
bonanzas
منبع عایدی مهم
source listing
لیست برداری منبع
authority
منبع صحیح و موثق
source data automation
خودکاری داده منبع
welding source
منبع جریان جوش
adscititious
دارای منبع خارجی
powers
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
lay in
<idiom>
ذخیره منبع وموجودی چیزی
powering
توقف منبع تغذیه الکتریکی
powered
توقف منبع تغذیه الکتریکی
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
aircraft battery
منبع الکتریکی برای هواپیما
ghost signals
علایم راداری بدون منبع
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
mains power supply unit
واحد منبع تغذیه شبکه
source data automation
کنترل خودکار داده منبع
gravy train
منبع درامد بدون زحمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com