Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
over refine
زیادنکته گیری کردن
Other Matches
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
follow up
پی گیری کردن
ensue
پی گیری کردن
ensued
پی گیری کردن
ensues
پی گیری کردن
decoppering
مس گیری کردن
deburr
پلیسه گیری کردن
intercepting
جلو گیری کردن
decarbonate
کاربن گیری کردن
intercepts
جلو گیری کردن
emending
غلط گیری کردن
hold aloof
کناره گیری کردن
ranging
قلق گیری کردن
emended
غلط گیری کردن
preclude
پیش گیری کردن
emend
غلط گیری کردن
intercept
جلو گیری کردن
precluded
پیش گیری کردن
to keep one's distance
کناره گیری کردن
secede
کناره گیری کردن
precludes
پیش گیری کردن
seceded
کناره گیری کردن
secedes
کناره گیری کردن
seceding
کناره گیری کردن
precluding
پیش گیری کردن
intercepted
جلو گیری کردن
to split hairs
نکته گیری کردن
emends
غلط گیری کردن
tup
جفت گیری کردن
prevent
پیش گیری کردن
prevented
پیش گیری کردن
preventing
پیش گیری کردن
prevents
پیش گیری کردن
petrol
بنزین گیری کردن
fuels
سوخت گیری کردن
measure
اندازه گیری کردن
fuelling
سوخت گیری کردن
fuel
سوخت گیری کردن
fuelled
سوخت گیری کردن
desalt
نمک گیری کردن از
fussiness
ایراد گیری کردن
proofreads
غلط گیری کردن
dry cleanse
لکه گیری کردن
dry-clean
لکه گیری کردن
dry-cleaned
لکه گیری کردن
dry-cleaning
لکه گیری کردن
crack down on
<idiom>
سخت گیری کردن
dry-cleans
لکه گیری کردن
proofread
غلط گیری کردن
decarbonize
کاربن گیری کردن
proofreading
غلط گیری کردن
fueled
سوخت گیری کردن
refuels
سوخت گیری کردن
cavils
خرده گیری کردن
refuelled
سوخت گیری کردن
refuel
سوخت گیری کردن
cavil
خرده گیری کردن
retires
کناره گیری کردن
target
هدف گیری کردن
to take measures
اندازه گیری کردن
targeted
هدف گیری کردن
refueling
سوخت گیری کردن
targetting
هدف گیری کردن
caviled
خرده گیری کردن
shell
سبوس گیری کردن
shelling
سبوس گیری کردن
throw up
کناره گیری کردن از
To remove the stains .
لکه گیری کردن
retire
کناره گیری کردن
cavilled
خرده گیری کردن
caviling
خرده گیری کردن
to seclude oneself
کناره گیری کردن
to give wide berth to
کناره گیری کردن از
targeting
هدف گیری کردن
factorize
فاکتور گیری کردن
targetted
هدف گیری کردن
caulk
بتونه گیری کردن
targets
هدف گیری کردن
point
هدف گیری کردن
refueled
سوخت گیری کردن
shells
سبوس گیری کردن
emendate
غلط گیری کردن
refuelling
سوخت گیری کردن
to keep oneself to oneself
کناره گیری ازمردم کردن
fueled
تقویت سوخت گیری کردن
to throw up
کناره گیری کردن از استعفادادن از
hypercriticize
زیاده خرده گیری کردن
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
intercross
تقاطع کردن جفت گیری
fuels
تقویت سوخت گیری کردن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
fuelling
تقویت سوخت گیری کردن
fuel
تقویت سوخت گیری کردن
fuelled
تقویت سوخت گیری کردن
aims
قصد داشتن هدف گیری کردن
aimed
قصد داشتن هدف گیری کردن
dispart
تقسیم شدن هدف گیری کردن
metres
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
carp
از روی خرده گیری صحبت کردن
take something to heart
<idiom>
به صورت جدی تصمیم گیری کردن
fuss
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
interceded
میانجی شدن میانه گیری کردن
abdicating
کناره گیری کردن استعفا دادن
fussing
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
interceding
میانجی شدن میانه گیری کردن
abdicate
کناره گیری کردن استعفا دادن
intercede
میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes
میانجی شدن میانه گیری کردن
metre
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
abdicated
کناره گیری کردن استعفا دادن
mates
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mated
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
take something into account
<idiom>
بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
aim
قصد داشتن هدف گیری کردن
abdicates
کناره گیری کردن استعفا دادن
meters
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meter
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
mate
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to correct yhe press
چیز چاپ شده غلط گیری کردن
to retire from
[to]
a place
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
outbreed
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
dispart
شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
zeroes
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
meters
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
zero
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
go in for
<idiom>
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
phoned
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
range
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
scorification
کف گیری
recapture
پس گیری
catch
بل گیری
luting
گل گیری
monogyny
یک زن گیری
lutation
گل گیری
skimmed
کف گیری
bias
سو گیری
exorcism
جن گیری
biases
سو گیری
exorcisms
جن گیری
dewatering
اب گیری
retractaion
پس گیری
recaptured
پس گیری
resumption
از سر گیری
skim
کف گیری
recature
پس گیری
recapturing
پس گیری
skims
کف گیری
recaptures
پس گیری
resignations
کناره گیری
modules
اندازه گیری
isolation
کناره گیری
censoriousness
خرده گیری
refuels
سوخت گیری
scratching
کناره گیری
dust removal
گرد گیری
dephosphorization
فسفر گیری
refueling
سوخت گیری
sampling
نمونه گیری
deoxidation
اکسیژن گیری
timming
زمان گیری
scratches
کناره گیری
rigorousness
سخت گیری
module
اندازه گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com