Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English
Persian
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
Other Matches
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
block
سدکردن غیرمجاز حریف
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
jab checking
فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
parquet
باچوب فرش کردن
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
scored
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
interferes
سد کردن غیرمجاز
interfered
سد کردن غیرمجاز
obstruction
سد کردن غیرمجاز
obstructions
سد کردن غیرمجاز
interfere
سد کردن غیرمجاز
crackback
نوعی سد کردن غیرمجاز
false start
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
wainscot
باچوب
wainscots
باچوب
caned
باچوب زدن
canes
باچوب زدن
caning
باچوب زدن
lammed
باچوب زدن
cane
باچوب زدن
stopper
باچوب پنبه بستن
cues
باچوب بیلیارد زدن
cue
باچوب بیلیارد زدن
stoppers
باچوب پنبه بستن
stilts
باچوب پا راه رفتن
stilt
باچوب پا راه رفتن
ferule
گرز تنبیه باچوب
crutches
باچوب زیربغل راه رفتن
crutch
باچوب زیربغل راه رفتن
marquetry
تزئین باچوب وگوش ماهی
thwack
باچوب پهن کتک زدن
thwacked
باچوب پهن کتک زدن
thwacking
باچوب پهن کتک زدن
thwacks
باچوب پهن کتک زدن
marqueterie
تزئین باچوب وگوش ماهی
poler
کسیکه باچوب یا دیرک کار یاحرکت کند
stickside
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
dribble
رد کردن توپ از حریف
clinched
بغل کردن حریف
clinch
بغل کردن حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
mark
نشانه کردن حریف
marks
نشانه کردن حریف
clinching
بغل کردن حریف
clinches
بغل کردن حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
parried
دفع کردن حمله حریف
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
parrying
دفع کردن حمله حریف
parry
دفع کردن حمله حریف
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
parries
دفع کردن حمله حریف
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
near all
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
kneeing
خطای سد کردن راه حریف بازانو
overplay
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
overplaying
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
to row back
<idiom>
<verb>
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jabs
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengages
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
disengage
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
unauthorized
غیرمجاز
illicit
غیرمجاز
unlicensed
غیرمجاز
wildcat
غیرمجاز
wildcats
غیرمجاز
unallowable
غیرمجاز
straight arm
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
angle block
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
interference
ممانعت غیرمجاز
gavel
بهره غیرمجاز
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
contraband
کالای غیرمجاز
illegal
حرام غیرمجاز
gavels
بهره غیرمجاز
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
high leg attack and shoulder control
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
carries
حمل غیرمجاز توپ
elbowing
ضربه غیرمجاز با ارنج
carrying
حمل غیرمجاز توپ
hold
گرفتن غیرمجاز توپ
carry
حمل غیرمجاز توپ
carried
حمل غیرمجاز توپ
holds
گرفتن غیرمجاز توپ
protection
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
throw forward
بردن غیرمجاز توپ به جلو
exclusion area
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
ooch
حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
face hold
گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
vital point
حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
encroaching
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
leg before wicket
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
jerks
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerking
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerk
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerked
پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
burn
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
burns
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
jacklight
ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
matches
حریف
rivalled
حریف
opponents
حریف
match
حریف
opponent
حریف
d. cut d.
حریف
rivals
حریف
rivaling
حریف
rivaled
حریف
challengers
حریف
adversary
حریف
adversarial
حریف
foe
حریف
adversaries
حریف
competitors
حریف
competitor
حریف
foes
حریف
rival
حریف
rivalling
حریف
challenger
حریف
targetted
سینه حریف
cope
حریف شدن
opponent
حریف طرف
jack of all trades
همه فن حریف
opponents
حریف طرف
drops
جاگذاشتن حریف
playing the man
بازی با حریف
copes
حریف شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com