Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
big gun |
سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری |
|
|
Other Matches |
|
gun |
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین |
guns |
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین |
barges |
تخته بزرگ موج سواری |
barge |
تخته بزرگ موج سواری |
barged |
تخته بزرگ موج سواری |
floater |
پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری |
surfboards |
تخته موج سواری |
surfboard |
تخته موج سواری |
windsurfers |
تخته موج سواری با بادبان |
windsurfer |
تخته موج سواری با بادبان |
hotdogging board |
تخته کوتاه موج سواری |
stick |
تخته موج سواری شلاق |
malibu |
تخته فایبرگلاس موج سواری |
windsurfing |
موج سواری با تخته و بادبان |
body surf |
موج سواری بدون تخته |
nose |
دماغه جلویی تخته موج سواری |
noses |
دماغه جلویی تخته موج سواری |
catch a rail |
برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی |
hang ten |
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا |
blown out |
رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید |
cheat |
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن |
cheats |
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن |
cheated |
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن |
skim board |
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق |
heavyweights |
بزرگ و سنگین |
heavyweight |
بزرگ و سنگین |
machetes |
کارد بزرگ و سنگین |
wain |
ارابه سنگین و بزرگ |
machete |
کارد بزرگ و سنگین |
goofy foot |
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد |
point after touchdown |
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان] |
overtime |
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز |
handicap |
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی |
handicaps |
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی |
multi board computer |
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند |
lee board |
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته |
stopboard |
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه |
daughter board |
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود |
board |
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود |
boarded |
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود |
board |
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها |
boarded |
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها |
starker |
سرسخت |
starkly |
سرسخت |
starkest |
سرسخت |
head strong |
سرسخت |
dyed-in-the-wool |
سرسخت |
wrong-headed |
سرسخت |
stiff hearted |
سرسخت |
hard-nosed |
سرسخت |
diehard |
سرسخت |
stiff necked |
سرسخت |
hard bitten |
سرسخت |
strong-willed |
سرسخت |
remorseless |
سرسخت |
self opinionated |
سرسخت |
inveterate |
سرسخت |
headstrong |
سرسخت |
barnacle |
سرسخت |
self-opinionated |
سرسخت |
irrefragable |
سرسخت |
tenacious |
سرسخت |
obstinate |
سرسخت |
stark |
سرسخت |
doggedly |
سرسخت |
renitent |
سرسخت |
diehards |
سرسخت |
dogged |
سرسخت |
recalcitrant |
سرسخت |
pigheaded |
سرسخت |
bullheaded |
سرسخت |
plywood |
تخته لایی تخته چند لا |
planking |
تخته پوشی تخته بندی |
handicaps |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
handicap |
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان |
rugby point |
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه |
expansion slots |
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند |
notice board |
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود |
bare board |
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است |
dour |
سرسخت لجوج |
hard-nosed <idiom> |
سرسخت بودن |
hardliner |
آدم سرسخت |
pervicacious |
گردن کش سرسخت |
bullish |
سرسخت کله شق |
hardliners |
آدم سرسخت |
stubborn |
سرسخت لجوج |
hard boiled |
سرسخت وخشن |
bigoted |
متعصب و سرسخت |
dourly |
سرسخت لجوج |
incompliant |
تسلیم نشو سرسخت |
froward |
سرسخت خود رای |
refractory |
سرسخت جسم نسوز |
wrongheaded |
لجباز در عقیده و عمل سرسخت |
My grandparents are six feet under. <idiom> |
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند. |
megalomania |
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ |
fossil |
آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ] |
museum piece |
آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ] |
big game |
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری |
macropterous |
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال |
plank |
تخته تخته کردن |
NIC |
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد |
weather board |
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن |
badminton |
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان |
grandparents |
پدر بزرگ یا مادر بزرگ |
grandam |
مادر بزرگ ننه بزرگ |
grandparent |
پدر بزرگ یا مادر بزرگ |
so large |
چندان بزرگ بقدری بزرگ |
cray |
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ |
pad |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
pads |
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت |
driving |
سواری |
Woman sitting on the man |
کیر سواری |
riding |
سواری |
ride |
سواری |
rides |
سواری |
amaxophobia |
سواری هراسی |
hacking jacket |
کت اسب سواری |
hacking jackets |
کت اسب سواری |
motorcar |
خودرو سواری |
cycling |
دوچرخه سواری |
surf |
موج سواری |
passenger car trailer |
تریلرخودروی سواری |
passenger car |
اتومبیل سواری |
roadsters |
اسب سواری |
surf riding |
موج سواری |
manege |
اسب سواری |
jumble |
سواری کردن |
jumbled |
سواری کردن |
jumbles |
سواری کردن |
jumbling |
سواری کردن |
equitation |
هنراسب سواری |
troopers |
اسب سواری |
hackney |
اسب سواری |
autos |
ماشین سواری |
saddler |
اسب سواری |
saddle horse |
اسب سواری |
jockeying |
اسب سواری |
auto |
ماشین سواری |
horsemanship |
اسب سواری |
saddles |
سواری کردن |
saddled |
سواری کردن |
top boot |
چکمه سواری |
to take a drive |
سواری کردن |
trooper |
اسب سواری |
saddle |
سواری کردن |
surfriding |
موج سواری |
surfing |
موج سواری |
skim boarding |
موج سواری |
roadster |
اسب سواری |
to take a ride |
سواری کردن |
habits |
لباس سواری زنانه |
habit |
لباس سواری زنانه |
nags |
اسب کوچک سواری |
outride |
در سواری پیش افتادن از |
joo choo seogi |
ایستادن اسب سواری |
jodhpur |
شلوار چسبان سواری |
drive |
رانش سواری دوندگی |
drives |
سواری کردن کوبیدن |
motor road |
جاده موتور سواری |
to give somebody a ride |
به کسی سواری دادن |
to give somebody a lift |
به کسی سواری دادن |
drive |
سواری کردن کوبیدن |
trooper |
اسب سواری نظامی |
manege |
اموزشگاه اسب سواری |
troopers |
اسب سواری نظامی |
equestrian |
مربوط به اسب سواری |
nag |
اسب کوچک سواری |
nagged |
اسب کوچک سواری |
riding habits |
جامه سواری زنانه |
bicycle path |
مسیر دوچرخه سواری |
to learn to ride |
سواری یاد گرفتن |
surfmanship |
مهارت در موج سواری |
riding habit |
جامه سواری زنانه |
bicycles |
دوچرخه سواری کردن |
to ride a bicycle |
دوچرخه سواری کردن |
to go by bicycle |
دوچرخه سواری کردن |
bicycle |
دوچرخه سواری کردن |
cavalcade |
سواری گردش سواره |
cavalcades |
سواری گردش سواره |
sailable |
قابل سواری دردریا |
hacking |
اسب سواری تفریحی |
drives |
رانش سواری دوندگی |
harness horse |
اسب سواری یا بارکش |
velodrome |
پیست دوچرخه سواری |
wake surfing |
موج سواری بدنبال قایق |
freestyle |
موج سواری بامانور ازاد |
to stand treat |
هزینه مهمانی یا سواری رادادن |
charreada |
سواری مکزیکی اسب وحشی |
stage race |
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری |
eventing |
انواع مسابقه اسب سواری |
ap joo choom |
ایستادن اسب سواری بجلو |
equitation |
هنر سواری و مهار اسب |
rodeo |
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی |
to get a ride with somebody |
سواری گرفتن از کسی [در خودرو] |
ride [American E] |
سواری [گردشگری] [خودرو رانی] |
to get a lift from somebody |
سواری گرفتن از کسی [در خودرو] |
to hitch a lift [ride] from somebody |
سواری شدن [در خودروی کسی] |
rodeos |
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی |
to get a lift with somebody |
سواری گرفتن از کسی [در خودرو] |
lift |
سواری [گردشگری] [خودرو رانی] |