Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English
Persian
skate
سرسره بازی کردن کفش چرخدار
skated
سرسره بازی کردن کفش چرخدار
skates
سرسره بازی کردن کفش چرخدار
Other Matches
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
daisywheels
چرخدار
wheeled
چرخدار
daisywheel
چرخدار
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
vehicle cargo
بار چرخدار
pushchair
صندلی چرخدار
pushchairs
صندلی چرخدار
baby carriages
صندلی چرخدار بچه
crash dolly
جرثقیل چرخدار اخراجات
baby carriage
صندلی چرخدار بچه
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
slide
سرسره
ways
سرسره
slipway
سرسره
docked
سرسره
chute
سرسره
docks
سرسره
dock
سرسره
slides
سرسره
sliding board
سرسره
chutes
سرسره
beaching gear
سرسره قایق
race
سرسره ریل
raced
سرسره ریل
races
سرسره ریل
snowslide
سرسره برفی
discharge chute
سرسره تخلیه
slide
[for children]
سورتمه
[سرسره ]
[در برف]
sleighs
سرسره عاید ودافع
sleigh
سرسره عاید ودافع
slides
ریل لغزنده سرسره
slide
سرسره گهواره توپ
slides
سرسره گهواره توپ
slide
ریل لغزنده سرسره
arresting sheave
ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting sheave span
محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
racers
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
racer
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
bearing
یاطاقان سکوی اتصال سرسره ریل
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
chute
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
quibbling
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibble
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
played
بازی کردن
playing
بازی کردن
played
رل بازی کردن
moved
بازی کردن
move
بازی کردن
playact
رل بازی کردن
miscast
بد بازی کردن
plays
رل بازی کردن
play-acted
بازی کردن
play-act
بازی کردن
gallant
زن بازی کردن
actuble
بازی کردن
play-acting
بازی کردن
play-acts
بازی کردن
plays
بازی کردن
To be acting. To put it on .
رل بازی کردن
rinks
یخ بازی کردن
rink
یخ بازی کردن
playing
رل بازی کردن
moves
بازی کردن
twiddle
بازی کردن
play
رل بازی کردن
twiddling
بازی کردن
headwork
با سر بازی کردن
twiddles
بازی کردن
bump
بازی کردن
play
بازی کردن
twiddled
بازی کردن
toys
بازی کردن
toy
بازی کردن
foxing
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
روباه بازی کردن تزویر کردن
cards
ورق بازی کردن
left-handed
با دست چپ بازی کردن
ski
اسکی بازی کردن
equivocate
زبان بازی کردن
favouritism
پارتی بازی کردن
yo-yos
یویو بازی کردن
skied
اسکی بازی کردن
spar
مشت بازی کردن
sparred
مشت بازی کردن
plays
تفریح بازی کردن
fences
شمشیر بازی کردن
piddles
باخوراک بازی کردن
equivocated
زبان بازی کردن
to play football
فوتبال بازی کردن
criminal court
عشق بازی کردن
piddle
باخوراک بازی کردن
drabbest
جنده بازی کردن
spars
مشت بازی کردن
skis
اسکی بازی کردن
To play cards .
ورق بازی کردن
card
ورق بازی کردن
play fair
مردانه بازی کردن
play out
تا اخر بازی کردن
bowls
باتوپ بازی کردن
kite
سفته بازی کردن
showboat
نمایشی بازی کردن
prevaricates
زبان بازی کردن
skates
اسکیت بازی کردن
court
عشق بازی کردن
shinny
شینی بازی کردن
kites
سفته بازی کردن
prevaricating
زبان بازی کردن
flimflam
حقه بازی کردن
skated
اسکیت بازی کردن
bowl
باتوپ بازی کردن
thimblerig
شعبده بازی کردن
prevaricated
زبان بازی کردن
playact
در تاتر بازی کردن
yo-yo
یویو بازی کردن
to make love
عشق بازی کردن
trick
حقه بازی کردن
equivocates
زبان بازی کردن
equivocating
زبان بازی کردن
prevaricate
زبان بازی کردن
shinney
شینی بازی کردن
war game
بازی جنگ کردن
to play ball
توپ بازی کردن
tricking
حقه بازی کردن
to skip rope
بند بازی کردن
start up
<idiom>
بازی را شروع کردن
tricked
حقه بازی کردن
to play for love
سر هیچ بازی کردن
personify
رل دیگری بازی کردن
personifies
رل دیگری بازی کردن
to play marbles
مهره بازی کردن
personified
رل دیگری بازی کردن
personifying
رل دیگری بازی کردن
mountebank
حقه بازی کردن
to play at chess
شطرنج بازی کردن
played
تفریح بازی کردن
palter
زبان بازی کردن
to fly a kite
سفته بازی کردن
playing
تفریح بازی کردن
mountebanks
حقه بازی کردن
taw
تیله بازی کردن
play
تفریح بازی کردن
to look oneself again
پشم بازی کردن
fornicating
: فاحشه بازی کردن
spoofs
حقه بازی کردن
spoof
حقه بازی کردن
fornicates
: فاحشه بازی کردن
drab
جنده بازی کردن
fence
شمشیر بازی کردن
to bill and coo
بوسه بازی کردن
to play soccer
فوتبال بازی کردن
drabber
جنده بازی کردن
gamble
سفته بازی کردن
gambled
سفته بازی کردن
misplay
ناشیانه بازی کردن
skate
اسکیت بازی کردن
piddled
باخوراک بازی کردن
gambles
سفته بازی کردن
fornicated
: فاحشه بازی کردن
fornicate
: فاحشه بازی کردن
race ring
رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
sported
نمایش تفریحی بازی کردن
wenches
فاحشه دختر بازی کردن
see-sawed
الا کلنگ بازی کردن
sewsaw
الله کلنگ بازی کردن
see-saw
الا کلنگ بازی کردن
to toy with one's food
با غذای خود بازی کردن
To play (trifle) with someones feeling.
با احساسات کسی بازی کردن
game
سرگرمی دوربازی بازی کردن
to spar at each other
باهم مشت بازی کردن
see-saws
الا کلنگ بازی کردن
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to play square
راست وحسینی بازی کردن
sport
نمایش تفریحی بازی کردن
see-sawing
الا کلنگ بازی کردن
warm up
دست گرمی بازی کردن
carpetbag
سیاست بازی ودغلکاری کردن
play cat and mouse with someone
<idiom>
موش و گربه بازی کردن
teeter
الله کلنگ بازی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com