Total search result: 202 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
revolution |
سرعت دورانی |
revolutions |
سرعت دورانی |
|
|
Other Matches |
|
combined speed indicator |
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب |
speed ring |
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما |
inflow ratio |
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها |
out flanking |
دورانی |
rotary |
دورانی |
dollyo |
دورانی |
mawashi |
دورانی |
vertiginous |
دورانی |
burning rate |
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت |
indicated airspeed |
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما |
drags |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
drag |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
dragged |
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین |
machine number |
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت |
true air speed |
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان |
tachometer |
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج |
rate of flame propagation |
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق |
dollyo chagi |
ضربه دورانی پا |
revolving |
گردنده دورانی |
rotation inertia |
لختی دورانی |
encirclement |
احاطه دورانی |
cyclic pitch |
گام دورانی |
cyclical budget |
بودجه دورانی |
diode lamp |
دیود دورانی |
cyclical unemployment |
بیکاری دورانی |
turbo compressor |
کمپرسور دورانی |
turning movement |
حرکت دورانی |
eyre |
گردش دورانی |
turning movement |
احاطه دورانی |
mawashi geri |
ضربه دورانی پا |
circular frequency |
تکرار دورانی |
rotary pump |
پمپ دورانی |
centrifugal pump |
پمپ دورانی |
rotational |
چرخشی دورانی |
concentric running |
حرکت دورانی |
rotary drilling |
حفاری دورانی |
rotation flow |
شارش دورانی |
rotary switch |
کلید دورانی |
concentricity |
حرکت دورانی |
rotational inertia |
لختی دورانی |
cyclic pitch control |
کنترل گام دورانی |
circular flow of income |
گردش دورانی درامد |
circular dischroism |
دو رنگ نمایی دورانی |
evolution |
چرخش حرکت دورانی |
concentricity test |
ازمایش حرکت دورانی |
gyratory breaker |
سنگ شکن دورانی |
moom dolly chagi |
ضربه پا به عکس دورانی |
vertical envelopement |
حرکت دورانی قائم |
gyratory crusher |
سنگ شکن دورانی |
moom dollyo bandea dollyo chagi |
ضربه پا برعکس دورانی |
kwon toul chigi |
ضربه مشت دورانی |
variable ratio |
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند |
muzzle velocity |
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله |
rate of pouring |
سرعت سیلان سرعت جاری شدن |
semi roller |
پرتاب دورانی گوی بولینگ |
screwing |
حرکات دورانی یخهای دریایی |
semi spinner |
پرتاب دورانی گوی بولینگ |
cycled |
:بصورت دورانی فاهر شدن |
cycles |
:بصورت دورانی فاهر شدن |
cycle |
:بصورت دورانی فاهر شدن |
inputted |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
input |
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود |
rock |
حرکت دورانی بال به دور بدنه |
rocked |
حرکت دورانی بال به دور بدنه |
rocks |
حرکت دورانی بال به دور بدنه |
vortex flow |
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی |
circulations |
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه |
rotaglider |
گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند |
circulation |
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه |
support |
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد |
coffee grinders |
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین |
coffee grinder |
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین |
expansion bearing |
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود |
chocked nozzle |
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است |
accelerating |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerates |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerated |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
accelerate |
سرعت دادن سرعت گرفتن |
subsonic |
با سرعت کمتر از سرعت صوت |
mach hold |
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
gear ratio |
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده |
zero wait state |
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود |
blast hole drill |
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند |
air plot wind velocity |
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده |
cut off velocity |
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک |
transonic |
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
declared speed |
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان |
airspeeds |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
airspeed |
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش |
kelly |
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید |
supersonic |
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت |
command speed |
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما |
ground speed |
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین |
aircraft block speed |
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی |
sustained rate |
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
dragstrip |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
dragway |
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت |
fast |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fastest |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
isotach |
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت |
calibrated air speed |
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما |
fasts |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fasted |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
decelerating |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerates |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerate |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
decelerated |
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت |
high speed |
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد |
speeding |
سرعت |
liner velocity |
سرعت |
line speed |
سرعت خط |
low velocity |
کم سرعت |
low velocity |
با سرعت کم |
speediness |
سرعت |
speed |
سرعت |
souic do |
سرعت |
seepage velocity |
سرعت زه اب |
accelerating |
بر سرعت |
haste |
سرعت |
accelerated |
بر سرعت |
promptitude |
سرعت |
celerity |
سرعت |
accelerates |
بر سرعت |
attack speed |
سرعت تک |
speeds |
سرعت |
accelerate |
بر سرعت |
acceleration |
سرعت |
fleety |
به سرعت |
expeditiousness |
سرعت |
rate |
سرعت |
tilted |
سرعت |
rates |
سرعت |
swiftness |
سرعت |
velocity |
سرعت |
speedy |
سرعت |
tilts |
سرعت |
tilt |
سرعت |
pace |
سرعت |
velocities |
سرعت |
fastnesses |
سرعت |
fastness |
سرعت |
rapidity |
سرعت |
paces |
سرعت |
directly |
به سرعت |
swiftly |
به سرعت |
paced |
سرعت |
terminal velocity |
سرعت حد |
endurance time |
سرعت مداوم |
drift of a current |
سرعت جریان |
rate of current |
سرعت جریان |
conduction velocity |
سرعت هدایت |
drift velocity |
سرعت سوق |
drift velocity |
سرعت رانش |
instantaneous velocity |
سرعت انی |
design speed |
سرعت مبنا |
liner velocity |
بردار سرعت |
local velocity |
سرعت موضعی |
low speed aerodynamics |
ایرودینامیک سرعت کم |
bit rate |
سرعت ذرهای |
initial speed |
سرعت اولیه |
basic speed |
سرعت اولیه |
base speed |
سرعت منتجه |
delivery speed |
سرعت تحویل |
linear speed |
سرعت خطی |
speed limit |
سرعت مجاز |
jump speed |
سرعت پرش |
light velocity |
سرعت نور |
discharge velocity |
سرعت تخلیه |
learning rate |
سرعت یادگیری |
input speed |
سرعت اولیه |
rate of learning |
سرعت یادگیری |
limiting speed |
سرعت محدود |
bit rate |
سرعت بیتی |
celerity |
سرعت فاز |
instantaneous velocity |
سرعت لحظهای |
fleetness |
سرعت سیر |
ultimate speed |
سرعت نهایی |
final velocity |
سرعت نهایی |
fall velocity |
سرعت سقوط |
cyclometer |
سرعت سنج |
dashman |
دونده سرعت |
full speed |
حداکثر سرعت |
flying speed |
سرعت پرواز |
flat out |
حداکثر سرعت |
flank speed |
حداکثر سرعت |
electron velocity |
سرعت الکترونها |
cruising speed |
سرعت دریانوردی |
flank speed |
سرعت جانبی |
friction velocity |
سرعت اصطکاکی |
full speed |
سرعت کامل |
critical velocity |
سرعت بحرانی |
deceleration lane |
خط تقلیل سرعت |