Total search result: 202 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
entering side |
سمت ورودی سمت دخول |
|
|
Search result with all words |
|
entering angle |
زاویه ورودی زاویه دخول |
Other Matches |
|
queued |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queueing |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queues |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
JK flip flop |
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند |
gates |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
gate |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
hash |
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها |
drop down list box |
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد |
hash |
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد |
input preamplifier |
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی |
list |
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد |
dac |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
d/a converter |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
input |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
inputted |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
approach channel |
کانال ورودی- نهر ورودی |
adder |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
adders |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
adders |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
adder |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
analog |
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند |
chains |
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد |
chain |
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد |
full |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
anti- |
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
incoming |
دخول |
ingress |
دخول |
ingoing |
دخول |
arrival |
دخول |
entry |
دخول |
admitance |
دخول |
infare |
دخول |
admission |
دخول |
admissions |
دخول |
entree |
دخول |
arrivals |
دخول |
intrusions |
دخول |
intromission |
دخول |
penetration |
دخول |
introgression |
دخول |
intrusion |
دخول |
introit |
دخول |
entry condtion |
شرط دخول |
impervious |
مانع دخول |
log in |
دخول به سیستم |
accession |
دخول پیشرفت |
entry plan |
طرح دخول به سر پل |
entry instruction |
دستورالعمل دخول |
ingress and egress |
دخول و خروج |
key entry |
دخول کلیدی |
inlets |
ورود دخول |
inlet |
ورود دخول |
accessing |
اجازه دخول |
accesses |
اجازه دخول |
accessed |
اجازه دخول |
access |
اجازه دخول |
water tight |
مانع دخول اب |
inclusion |
دخول شمول |
entry side |
جهت دخول |
entry point |
نقطه دخول |
log on |
دخول به سیستم |
obtrusion |
دخول ناخوانده |
obtrusiveness |
دخول ناخوانده |
watertight |
مانع دخول اب |
admittance |
ورود دخول |
admitance |
اجازهء دخول |
intrusiveness |
دخول سرزده |
intravasation |
دخول ابگونهای در |
reebtry |
دخول مجدد |
reentrance |
دخول مجدد |
consummation of marriage |
دخول در زناشویی |
entering through |
مجرای دخول |
login |
دخول به سیستم |
insinuation |
دخول غیرمستقیم |
analogue |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
analogues |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
keyboard enirv |
دخول صفحه کلیدی |
enter |
اجازه دخول دادن |
inlet |
خور راه دخول |
entered |
اجازه دخول دادن |
passports |
وسیله دخول کلید |
inlets |
خور راه دخول |
enters |
اجازه دخول دادن |
hilum |
محل دخول رگ وپی |
insinuation |
نفوذ دخول تدریجی |
intrant |
دخول رسمی وقانونی |
passport |
وسیله دخول کلید |
entrancing |
حق ورود دروازهء دخول |
to let in |
اجازه دخول دادن |
entrances |
حق ورود دروازهء دخول |
entranced |
حق ورود دروازهء دخول |
entrance |
حق ورود دروازهء دخول |
mattriculation |
دخول در دانشکده یادانشگاه |
let in |
اجازه دخول دادن |
catch |
بل گرفتن دخول پارو در اب |
tightest |
مانع دخول هوا یا اب |
tighter |
مانع دخول هوا یا اب |
tight |
مانع دخول هوا یا اب |
ingress |
حق دخول اجازه ورود |
initiatory |
دخولی وابسته به ایین دخول |
intrusions |
دخول سرزده و بدون اجازه |
manhole |
محل دخول استوانهای شکل |
matriculation |
دخول یا نام نویسی در دانشگاه |
competition clause |
شرط ممانعت از دخول دیگران |
intrusion |
دخول سرزده و بدون اجازه |
manholes |
محل دخول استوانهای شکل |
dense index |
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده |
inputted |
توان ورودی ورودی |
input |
توان ورودی ورودی |
intussusception |
دخول بخشی از روده در بخش دیگر |
introsusception |
دخول بخشی از روده در بخش دیگر |
tight |
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر |
reentry phase |
مرحله دخول مجدد موشک درجو |
tighter |
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر |
tightest |
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر |
this ticket admits one |
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
porte cochere |
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه |
schnorkel |
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی |
initiatory rites |
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه |
snorkel |
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی |
snorkels |
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
exjunction |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
differences |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
EXOR |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
input output processor |
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی |
lipotropic |
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند |
drain joints |
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها |
exclusive |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
conscientious objectors |
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند |
conscientious objector |
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند |
debut |
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن |
debuts |
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن |
finishing school |
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار |
finishing schools |
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار |
half |
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد |
dispersion |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
NAND function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
symmetric difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
except |
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
equality |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
rollover |
میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
squaring |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
squares |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
square |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
squared |
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع |
front door [of house] |
ورودی |
primary |
ورودی |
input |
ورودی |
entrance door |
در ورودی |
entrance |
ورودی |
entrancing |
ورودی |
entranced |
ورودی |
front door [of house] |
در ورودی |
input queue |
صف ورودی |
entry door |
در ورودی |
propylaeum |
سر در ورودی |
inlet |
ورودی |
entrance |
در ورودی |
entrances |
ورودی |
intakes |
ورودی |
entrance door |
ورودی |
inflow |
ورودی |
gateway |
ورودی |
intake |
ورودی |
inlets |
ورودی |
inputted |
ورودی |
entry door |
ورودی |
access |
ورودی |
intake valve |
سوپاپ ورودی |
input mode |
وضعیت ورودی |
inputted |
توان ورودی |
input device |
دستگاه ورودی |
lanes |
راه ورودی |
input data |
معطیات ورودی |
actual water income |
اب ورودی موثر |
relative |
وسیله ورودی |
input data |
داده ورودی |
admission port |
سوپاپ ورودی |
approach ramp |
شیب ورودی |
input current |
جریان ورودی |
input mode |
حالت ورودی |
input stream |
مسیل ورودی |
input terminal |
ترمینال ورودی |
input level |
سطح ورودی |
input translator |
مترجم ورودی |
input unit |
واحد ورودی |
bill of entry |
افهارنامه ورودی |
intake pressure |
فشار ورودی |
input work queue |
صف کار ورودی |
entry doors |
در های ورودی |