Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
maintop
سکویی که درست در راس شاه دگل پایین واقع دارد
Other Matches
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
nether
واقع در پایین
basilar
پایهای واقع شده در پایین
Just under his nose.
درست پایین پایش
raised shoulder
شانه سکویی
main topmast
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
jitter
خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
scanner
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
Khotan rug
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
joined
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
unions
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
tempered
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
درست ساختن درست خمیر کردن
down
سوی پایین بطرف پایین
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
judiciousness
قضاوت درست تشخیص درست
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
be the spitting image of someone
<idiom>
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
in reality
در واقع
bestead
واقع
situating
واقع در
situates
واقع در
post mortem
پس از واقع
indeed
در واقع
postmortem
پس از واقع
situated or situate
واقع
situate
واقع در
substantially
در واقع
As it were
در واقع
lied
واقع شدن
lies
واقع شدن
covenant
واقع شود
covenants
واقع شود
vertical
واقع در نوک
centric
واقع درمرکز
precordial
واقع در پیش دل
initiatory
واقع در اول
lie
واقع شدن
intervascular
واقع در میان رگ ها
dichasial
واقع در دو طرف
trumped up
خلاف واقع
trumped-up
خلاف واقع
to come to pass
واقع شدن
dereism
واقع گریزی
setting up
واقع شده
sets
واقع شده
intradermic
واقع در زیرپوست
set
واقع شده
capsulate
واقع درکپسول
sinisteral
واقع درسمت چپ
hypodermal
واقع در زیرپوست
alpha lyrae
نسر واقع
superjacent
واقع درفوق
haemal
واقع درسوی دل
sublunar
واقع در زیرقمر
subjacent
واقع در زیر
axile
واقع درمحور
postern
واقع درعقب
extraception
واقع نگری
extreme position
واقع درمنتهاالیه
situated or situate
واقع شده
sincipital
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
osculant
واقع شونده
realism
واقع گرائی
realism
واقع گرایی
realism
واقع بینی
objectivity
واقع بینی
to take place
واقع شدن
take place
واقع شدن
procephalic
واقع در جلو سر
shipside
واقع در کنارکشتی
flight from reality
واقع گریزی
initialling
واقع در اغاز
untrue
خلاف واقع
realists
واقع گرا
located inside
تو واقع شده
initialled
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
realistic
واقع بین
initial
واقع در اغاز
vanward
واقع درجلو
realistic
واقع گرایانه
vega
نسر واقع
meanest
واقع دروسط
transpontine
واقع در انسوی پل
situated
واقع شده در
realists
واقع بین
lumbar
واقع در کمر
mean
واقع دروسط
limitrophe
واقع در مرز
realist
واقع گرا
realist
واقع بین
nether
واقع در زیر
it lies on the east of
در خاور واقع
yonder
واقع درانجا
meaner
واقع دروسط
situated
واقع در جایگزین
realistically
واقع بین
down-to-earth
واقع بین
onshore
واقع در ساحل
intralogical
واقع در حدودمنطق
down to earth
واقع بین
initials
واقع در اغاز
hinders
واقع درعقب
hindering
واقع درعقب
hindered
واقع درعقب
intradermal
واقع در زیرپوست
hinder
واقع درعقب
occurs
واقع شدن
occurring
واقع شدن
occurred
واقع شدن
occur
واقع شدن
intramontane
واقع در کوهستان
life like
واقع نما
initialed
واقع در اغاز
realistically
واقع گرایانه
to suffer wrong
مظلوم واقع شدن
suboceanic
واقع درعمق اقیانوس
sublingual
واقع درزیر زبان
subsolar
واقع در نواحی گرمسیر
situated to the right
واقع دردست راست
postcardinal
واقع در پشت قلب
lobar
واقع در قسمتهای ریه
pantropic
واقع در مناطق حاره
southwestern
واقع در جنوب غربی
subcartilaginous
واقع در زیر غضروف
half way
واقع در نیمه راه
haemal
واقع درسوی چپ سینه
pantropical
واقع در مناطق حاره
sublunary
واقع در زیر ماه
pragmatics
فعال واقع بین
post natal
واقع شونده پس از تولد
post-natal
واقع شونده پس از تولد
southwest
واقع در جنوب غربی
first world
واقع دراروپای غربی
mediating
درمیان واقع شدن
mediates
درمیان واقع شدن
mediated
درمیان واقع شدن
caudate
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ectochondral
واقع در سطح غضروف
caudel
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
mediate
درمیان واقع شدن
ciecumoral
واقع درگرداگرد دهن
cislunar
واقع درجو قمر
citied
واقع شده در شهر
critical
واقع درمرحله انتقال
terminal
واقع در نوک پایان
pre ocular
واقع در جلو چشم
ventral
واقع بر روی شکم
endocardial
واقع دردرون قلب
prehepatic
واقع در جلو جگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com