English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
picturesque شایان تصویر
Other Matches
worthy of praise شایان تمجید سزاوارتمجید شایان ستایش
gigantesque شایان
considerable شایان
love worthy شایان
worthier شایان سزاوار
reprovable شایان سرزنش
lordly شایان لرد
worthy شایان سزاوار
adorable شایان ستایش
acclamable شایان افرین
worthiest شایان سزاوار
exemplary شایان تقلید
approvable شایان تحسین
honorable شایان تعریف
blameful شایان توبیخ
blamable شایان توبیخ
presentable شایان معرفی
mobbish پست شایان توده
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
knight like شایان شوالیه گری یاسلحشوری
cropped کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
crops کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videos متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobat که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoing متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
images تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickers تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshes بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing تصویر خطی تصویر مدادی
tracings تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
backgrounds تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
image dissector tube لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
raster scan ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
images نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image formation تولید تصویر تصویر
scan درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
picture تصویر
delineation تصویر
pictured تصویر
pictures تصویر
imagery تصویر
gratings در تصویر
grating در تصویر
scenography تصویر
vignette تصویر
vignettes تصویر
icon تصویر
icons تصویر
skews تصویر کج
skewing تصویر کج
skew تصویر کج
picturing تصویر
afterimage رد تصویر
projection تصویر
projections تصویر
illustrations تصویر
illustration تصویر
portrayals تصویر
portrayal تصویر
ikons تصویر
image line خط تصویر
shapes تصویر
images تصویر
likeness تصویر
image تصویر
likenesses تصویر
portraits تصویر
portrait تصویر
shape تصویر
image registration ثبت تصویر
tear out پارگی تصویر
image scale مقیاس تصویر
image shape کادر تصویر
image sharpness ترام تصویر
image ratio نسبت تصویر
image shift جابجایی تصویر
image side جهت تصویر
tablature تصویر نقاشی
effigy تصویر برجسته
effigies تصویر برجسته
image source منبع تصویر
image transformation تبدیل تصویر
portraiture تصویر کردن
image space فضای تصویر
formed تصویر وجه
image registration ترام تصویر
mirror images تصویر ایینهای
mirror images تصویر قرینه
mirror image تصویر آیینه ای
image resolution تجزیه تصویر
form تصویر وجه
image response پاسخ تصویر
image retention ضبط تصویر
mirror image تصویر قرینه
forms تصویر وجه
image reversal واژگونی تصویر
image reversal نقض تصویر
image ray پرتو تصویر
image ray شعاع تصویر
image reversal برگشت تصویر
image speard انتشار تصویر
picture frequency بسامد تصویر
picture element عنصر تصویر
virtual image تصویر مجازی
macrograph خط و تصویر درشت
picture element سازه تصویر
memory afterimage رد تصویر یاد
memory image تصویر یاد
mental image تصویر ذهنی
false stereo تصویر خیالی
image transmission انتقال تصویر
portrays تصویر کشیدن
newman projection تصویر نیومن
noisy picture تصویر همهمهای
perspective projection تصویر پرسپکتیوی
oblique projection تصویر مورب
inverse video تصویر وارون
scanned image تصویر پوشیده
snapshots تصویر لحظهای
snapshot تصویر لحظهای
image speard گسترش تصویر
image test ازمایش تصویر
portray تصویر کشیدن
pencil drawing تصویر مدادی
portrayed تصویر کشیدن
reverse image تصویر وارونه
holograms تصویر سه بعدی
roentgenogram تصویر رونتگن
imageless thought تفکر بی تصویر
hologram تصویر سه بعدی
image test تست تصویر
intermediate image تصویر میانی
portraying تصویر کشیدن
oblique projection تصویر مایل
image changer مبدل تصویر
element area سازه تصویر
eidolon تصویر خیالی
double image تصویر مضاعف
image coordinates مختصات تصویر
image deflection انحراف تصویر
documentary photography تصویر روشن
display image نمای تصویر
direct video storage tube نگاهدارنده تصویر
pixel سلول تصویر
composite video تصویر ترکیبی
image detail جزء تصویر
image distance عرض تصویر
image distortion شکستگی تصویر
image distortion اعوجاج تصویر
ephod بت یا تصویر صنم
fair drawing تصویر مناسب
pix تصویر یا تصویرها
image carrier حامل تصویر
image brightness روشنایی تصویر
image aerial آنتن تصویر
image converter مبدل تصویر
idealized image تصویر ارمانی
image cintraction انقباض تصویر
picture screen صفحه تصویر
picture signal علامت تصویر
image cintraction شکستگی تصویر
picture signal سیگنال تصویر
picture tube لامپ تصویر
picture writing تصویر نگاری
image control کنترل تصویر
ghost signal تصویر دوگانه
folded picture تصویر تا خورده
card image تصویر کارت
image drift رانش تصویر
radiographs تصویر رونتگن
image of interference تصویر انترفرنس
picture frequency فرکانس تصویر
radiograph تصویر رونتگن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com