Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
Other Matches
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
aeronautical designation
کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
profession of arms
شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
guilds
رسته
guild
رسته
Corp
رسته
duty branch
رسته
branches
رسته
branch
رسته
arm
رسته
expertism
تخصصی
qualify
تخصصی
technical
تخصصی
technologically
تخصصی
qualifies
تخصصی
specilized
تخصصی
professional
تخصصی
professionals
تخصصی
technological
تخصصی
data code
کد تخصصی
categorization
رسته بندی
conifer
رسته درختانی
conifers
رسته درختانی
artillery corps
رسته توپخانه
artillery branch
رسته توپخانه
ordnance
رسته اردنانس
basic branch
رسته اولیه
combat arms
رسته رزمی
signalled
رسته مخابرات
signaled
رسته مخابرات
signal
رسته مخابرات
armor
رسته زرهی
artillery
رسته توپخانه
signal corps
رسته مخابرات
duty branch
رسته خدمتی
veterinary corps
رسته دامپزشکی
classing
رسته گروه
classes
رسته گروه
classed
رسته گروه
class
رسته گروه
acrogenous
از انتها رسته
overgrown
فزون رسته
technical language
زبان تخصصی
career courses
دورههای تخصصی
skilled
متخصص تخصصی
special staff
ستاد تخصصی
professional jobs
شغلهای تخصصی
professional education
اموزش تخصصی
specialization
تخصصی کردن
military occupational speciality
کد تخصصی نظامی
no branch
شغل بدون رسته
quartermaster
رسته سررشته داری
quartermasters
رسته سررشته داری
medical badge
علامت رسته پزشکی
communication and electronics
رسته مخابرات و الکترونیک
combat support arms
رسته پشتیبانی رزمی
infantry
رسته پیاده نظام
field officer
افسر رسته رزمی
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
specialty clinic
درمانگاه تخصصی بهداری
entry level jobs
شغلهای غیر تخصصی
trade magazine
مجله تخصصی تجارت
civilian occupational specialty
کدهای تخصصی غیرنظامی
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
division officer
فرمانده قسمت افسر رسته
divisions
بخش رسته تقسیم کردن
division
بخش رسته تقسیم کردن
lacked
احتیاج
lack
احتیاج
necessity
احتیاج
neediness
احتیاج
demand
احتیاج
requirement
احتیاج
want
احتیاج
necessitousness
احتیاج
need
احتیاج
lacks
احتیاج
needing
احتیاج
needed
احتیاج
penury
احتیاج
need
احتیاج
convert
بازی در پست غیر تخصصی
converting
بازی در پست غیر تخصصی
converted
بازی در پست غیر تخصصی
converts
بازی در پست غیر تخصصی
consulting
شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
student
دانشجوی دورههای تخصصی نظامی
students
دانشجوی دورههای تخصصی نظامی
u. need
احتیاج مبرم
requirement
تقاضا احتیاج
demands
نیاز احتیاج
urgent need
احتیاج مبرم
lackvt
احتیاج داشتن
demanded
نیاز احتیاج
overplus
بیش از احتیاج
redundant
مازاد بر احتیاج
requisite
لازمه احتیاج
demand
نیاز احتیاج
superimposed
مازاد بر احتیاج
needle point to say
احتیاج بگفتن نیست
answered
جواب احتیاج را دادن
answering
جواب احتیاج را دادن
needing
نیازمندی در احتیاج داشتن
answers
جواب احتیاج را دادن
call of nature
<idiom>
احتیاج به دستشویی داشتند
needed
نیازمندی در احتیاج داشتن
answer
جواب احتیاج را دادن
to call for a
احتیاج بدقت داشتن
to be in great request
زیادمورد احتیاج بودن
you're telling me
<idiom>
احتیاج نیست به من بگی
need
نیازمندی در احتیاج داشتن
interactive
سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
vocational
شغلی
inoccupation
بی شغلی
occupational
شغلی
serves
رفع کردن براوردن احتیاج
featherbed
بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
nonverbal
بدون احتیاج باستفاده از زبان
served
رفع کردن براوردن احتیاج
cry out for
<idiom>
شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
need
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
to be in great request
مورد احتیاج زیاد بودن
serve
رفع کردن براوردن احتیاج
urgency of need
حیاتی بودن احتیاج به اماد
needing
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
needed
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
IMA
سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
vocational counseling
مشاوره شغلی
job elements
عناصر شغلی
vocational selection
گزینش شغلی
job enlargement
گسترش شغلی
duty position
محل شغلی
vocational maladjustment
ناسازگاری شغلی
vocational guidance
راهنمایی شغلی
job evaluation
ارزشیابی شغلی
vocational adjustment
سازگاری شغلی
job description
توصیف شغلی
trade tests
ازمونهای شغلی
job specification
ویژگیهای شغلی
occupational family
گروه شغلی
job satisfaction
رضایت شغلی
occupational mobility
تحرک شغلی
job analysis
تحلیل شغلی
job specification
مشخصات شغلی
occupational psychology
روانشناسی شغلی
job training
اموزش شغلی
occupational stability
ثبات شغلی
occupational interests
رغبتهای شغلی
occupational aptitude
استعداد شغلی
job security
امنیت شغلی
occupational hazards
سانحه شغلی
occupational hazard
صدمه شغلی
occupational hazard
سانحه شغلی
fringe benefit
مزایای شغلی
occupational test
ازمون شغلی
dead-end job
شغلی بی آینده
occupational hazards
صدمه شغلی
turn one's back on
<idiom>
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
put up
<idiom>
توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
to accept a job
کاری
[شغلی]
را پذیرفتن
professional liability insurance
بیمه تعهدات شغلی
vacancy
موقعیت شغلی آزاد
occupational hierarchy
سلسله مراتب شغلی
runner
اداره کننده شغلی
vocational aptitude test
ازمون استعداد شغلی
runners
اداره کننده شغلی
vocational interest blank
پرسشنامه علائق شغلی
dictionary of occupational titles
واژگان عنوانهای شغلی
But not just any job .
ولی البته نه هر شغلی
job classification
طبقه بندی شغلی
vocational rehabilitation
توان بخشی شغلی
military occupational speciality
تخصص شغلی نظامی
job
پست شغلی و کار
job description
شرح وفایف شغلی
jobs
پست شغلی و کار
to follow a profession
شغلی راپیشه کردن
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
four freedoms
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
svib
رغبت سنج شغلی استرانگ
to upgrade somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
to promote somebody
به کسی در شغلی درجه دادن
test protectors
بازرس ازمایشات کارایی شغلی
strong vocational interest blank
رغبت سنج شغلی استرانگ
kuder occupational interest survey
رغبت سنج شغلی کودر
tied down
<idiom>
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
cyclic item
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
sinecures
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sig
Interest Special زیرمجموعهای از یک سازمان تخصصی یا کلوپ استفاده کنندگان است بااعضایی دارای علاقههای مشترک
ri/sme
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
functionalism
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
professional service
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com