Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
mean horizontal candlepower
شمع افقی متوسط
Other Matches
levels
تراز سطح افقی افقی کردن
level
تراز سطح افقی افقی کردن
planed
افقی سطح افق افقی کردن
plane
افقی سطح افق افقی کردن
levelled
تراز سطح افقی افقی کردن
leveled
تراز سطح افقی افقی کردن
planes
افقی سطح افق افقی کردن
planing
افقی سطح افق افقی کردن
sliding wedge
گاوه افقی یاکولاس افقی
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
horizontal
افقی
laterad
افقی
lateral
افقی
putlog or lock
تیر افقی
transom
الت افقی
horizontal taping
مساحی افقی
transom
وادار افقی
abscissa
محور افقی
horizontally
بطور افقی
horizontal wedge
کولاس افقی
horizontal wedge
گاوه افقی
abscissa
بعد افقی
trunnion
مفصل افقی
landscape orientation
تمایل افقی
yardarm
بازوی افقی
horizontal
سطح افقی
brise-soleil
پرده افقی
brise-soleil
کرکره افقی
cross-beam
تیر افقی
tier
ردیف افقی
tiers
ردیف افقی
horizontal cornice
رخ بام افقی
trunnion
پاشنه افقی
jack arch
طاق افقی
straight
افقی بطورسرراست
horizontal growth
رشد افقی
plain coordinates
مختصات افقی
ordinate
حور افقی
horizontal crossbar
میله افقی
horizontal combination
ترکیب افقی
horizontal candlepower
شمع افقی
horizontal boring
سوراخکاری افقی
crosscut saw
اره افقی بر
horizontal disparity
ناهمخوانی افقی
cross level
افقی کردن
cross hatch
هاشور افقی
straightest
افقی بطورسرراست
horizontal section
برش افقی
cross head
تیر افقی
straighter
افقی بطورسرراست
cross beam
تیر افقی
horizontal hook
قلاب افقی
horizontal integration
ادغام افقی
rhumb
دایره افقی
horizontal loading
کولاس افقی
horizontal plane
صفحه افقی
horizontal integration
انضمام افقی
transverse plane
صفحه افقی
horizontal polarization
قطبش افقی
horizontal pump
پمپ افقی
horizontal integration
تمرکز افقی
horizontal mobility
تحرک افقی
horizontal scrolling
حرکت افقی
surges
حرکات افقی اب دریا
X coordinate
مختصات بردار افقی
laterad
واقع درخط افقی
x axis
بردار افقی گراف
ridge pole
کش دیرک افقی چادر
x plates
صفحات انحراف افقی
roof tree
کش دیرک افقی چادر
bars
میله افقی در پرش
bar
میله افقی در پرش
transverse adduction
نزدیک کردن افقی
transverse abduction
دور کردن افقی
transom
الت افقی کمرکش
surged
حرکات افقی اب دریا
elevators
مکان افقی متحرک
spar
ستون افقی
[کشتی]
elevator
مکان افقی متحرک
surge
حرکات افقی اب دریا
lateralrelationship
نسبت در خط افقی از پهلو
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
grand piano
پیانوی بزرگ و افقی
crossbars
تیرک افقی دروازه
common roof
تیرچه افقی خرپا
grand pianos
پیانوی بزرگ و افقی
horizontal arch element
حلقه افقی قوس
crossbar
تیرک افقی دروازه
horizontal labor mobility
تحرک افقی کارگر
advection
جابجایی افقی هوا
horizontal synchronizing
همزمان ساز افقی
horizontal stabilizer
مکان افقی ثابت
horizontal social mobility
تحرک افقی اجتماعی
horizontal shearing stress
تنش برش افقی
horizon system of coordinates
دستگاه مختصات افقی
lateral
واقع درخط افقی
horizontal loom
دار افقی
[قالی]
horizontal phase control
تنظیم فاز افقی
cross grinder
شاه تیر افقی
vertical loom
دار افقی
[قالی]
cross level
حباب تراز افقی
boom
ستون افقی
[کشتی]
breastsummer
تیر افقی سردر
dragon-tie
تیر افقی گوشه ها
axis
برای مختصات افقی در گراف
racing dive
شیرجه افقی دراغاز مسابقه
horizontal loading
پر کردن مهمات به طور افقی
boomed
تیر افقی وصل به بادبان
scans
یکی ازخط وط افقی فسفری
scanned
یکی ازخط وط افقی فسفری
chitary jireugi
ضربه مشت موازی یا افقی
boom
تیر افقی وصل به بادبان
booms
تیر افقی وصل به بادبان
scan
یکی ازخط وط افقی فسفری
crossbars
چوب افقی بالای مانع
yard
بازوی افقی دکل ناو
crossbar
چوب افقی بالای مانع
crosspiece
قسمت افقی وعرضی هر چیزی
windowsill
قسمت افقی لبه پنجره
western roll
غلطیدن افقی از روی میله
yards
بازوی افقی دکل ناو
foward speed
همنه سرعت در صفحه افقی
x axis
محور افقی مختصات یا محورطولها
bar
چوب افقی بالای مانع
ledgers
تیر افقی جلو چوبست
bars
چوب افقی بالای مانع
ledger
تیر افقی جلو چوبست
adjustment for horizontal-circle image
تنظیم افقی مرکز تصویر
wale
تیر افقی انتخاب کردن
booming
تیر افقی وصل به بادبان
horizontal event numbering
شماره گذاری افقی وقایع
transit compass
الت سنجش گوشههای افقی
row
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
mid span
مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
horizontal drilling and milling machine
دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
rowed
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rows
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
validity
بررسی و افقی بودن داده یا نتیجه
chimney-mantle
[قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
warp beam
چوب افقی بالای دار
[قالی]
breast
چوب افقی پایین دار
[قالی]
x amplifier
تقویت کننده با سیستم انحراف افقی
bail
چوب کوتاه افقی روی پایه
x axis
محور افقی روی یک صفحه مختصاتی
twisting
دوران حول محور افقی پیچش
twists
دوران حول محور افقی پیچش
twist
دوران حول محور افقی پیچش
trabeation
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
sliding wedge
تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
trabeated
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
horizontal tab
حرکت مکان نما به صورت افقی
mesne
متوسط
moderating
متوسط
medium gravle
شن متوسط
average limit of ice
حد متوسط یخ
modal
متوسط
intermedial
متوسط
life expectancies
سن متوسط
moderates
متوسط
moderated
متوسط
moderate
متوسط
life expectancy
سن متوسط
averages
متوسط
meant
متوسط
averaged
حد متوسط
averaged
متوسط
averages
حد متوسط
medium
متوسط
averaging
حد متوسط
modals
متوسط
averaging
متوسط
tolerable
متوسط
average
حد متوسط
meaner
متوسط
mean
متوسط
mediums
متوسط
osculant
متوسط
average
متوسط
intermediate
متوسط
mediocre
متوسط
meanest
متوسط
high tailed aircraft
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
advection
حرکت افقی تودهای ازهوا دراثرتغییردرجهء حرارت
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
orientation
جهت صفحه یا به صورت لبه افقی یا عمودی
bowled
باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
purlin
قسمت افقی روی شاه تیر یاستونها
outhaul
طناب وصل کننده بادبان به تیر افقی
purline
قسمت افقی روی شاه تیر یا ستونها
side cast
پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
treadmill
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmills
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
raster scan graphics
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
planche
وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
median income
درامد متوسط
mediterranean sea
بحر متوسط
medial
میانه متوسط
median gray
خاکستری متوسط
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com