Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
chime
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimed
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimes
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chiming
صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
Other Matches
knell
ناقوس عزارا بصدا دراوردن صدای ضربه ناقوس
pealed
صدای ناقوس غریدن
peals
صدای ناقوس غریدن
pealing
صدای ناقوس غریدن
peal
صدای ناقوس غریدن
touting
صدای نکره ایجادکردن
tout
صدای نکره ایجادکردن
touted
صدای نکره ایجادکردن
touts
صدای نکره ایجادکردن
thud
صدای خفه واهسته ایجادکردن
rustling
صدای برگ خشک ایجادکردن
thuds
صدای خفه واهسته ایجادکردن
thudded
صدای خفه واهسته ایجادکردن
rustles
صدای برگ خشک ایجادکردن
rustled
صدای برگ خشک ایجادکردن
rustle
صدای برگ خشک ایجادکردن
thudding
صدای خفه واهسته ایجادکردن
bell-cage
[ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
slurping
صدای مکیدن دراوردن
cuckoos
صدای فاخته دراوردن
creaked
صدای غوک دراوردن
cuckoo
صدای فاخته دراوردن
gongs
صدای زنگ دراوردن
squawk
صدای اردک دراوردن
squawked
صدای اردک دراوردن
slurps
صدای مکیدن دراوردن
squawks
صدای اردک دراوردن
creak
صدای غوک دراوردن
slurped
صدای مکیدن دراوردن
creaking
صدای غوک دراوردن
slurp
صدای مکیدن دراوردن
gong
صدای زنگ دراوردن
creaks
صدای غوک دراوردن
keck
صدای قی کردن دراوردن
grates
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grated
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grate
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
rumbles
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
rumbled
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
rumble
صدای ریز و سنگین دراوردن غریدن
cracks
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
crack
را بصدا دراوردن تولید صدای ناگهانی وبلندکردن
panatrope
اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
plunk
صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
snip snap
صدای تیک تیک دراوردن صدای تیک تیک
bell
ناقوس
gong
ناقوس
gongs
ناقوس
ring
ناقوس
bells
ناقوس
causing
ایجادکردن
product
ایجادکردن
products
ایجادکردن
coneive
ایجادکردن
hatched
ایجادکردن
causes
ایجادکردن
hatch
ایجادکردن
cause
ایجادکردن
hatches
ایجادکردن
belfry
برج ناقوس
belfries
برج ناقوس
pealing
ناقوس یا زنگ
campanile
برج ناقوس
peals
ناقوس یا زنگ
bell-cote
ناقوس خانه
tintinnabulation
طنین ناقوس
bell tower
برج ناقوس
bell-gable
ناقوس خانه
clocher
برج ناقوس
passing bell
ناقوس مرگ
pealed
ناقوس یا زنگ
peal
ناقوس یا زنگ
salivated
بزاق ایجادکردن
salivates
بزاق ایجادکردن
salivate
بزاق ایجادکردن
salivating
بزاق ایجادکردن
sod
چمن ایجادکردن
vines
تاکستان ایجادکردن
notches
شکاف ایجادکردن
notch
شکاف ایجادکردن
sods
چمن ایجادکردن
funk
دود ایجادکردن
vine
تاکستان ایجادکردن
belfry
برج ناقوس کلیسا
belfries
برج ناقوس کلیسا
campanile
محل ناقوس کلیسا
procreative
وابسته به ایجادکردن یا زادن
vesicular
حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
bell-chamber
[اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
set the pace
<idiom>
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
honking
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
pinged
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contraltos
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
tolls
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
monophthong
صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortle
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
skirl
صدای زیر صدای نی انبان
Susurrus
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanging
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tu whit tu whoo
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu-whit tu-whoo
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
clangor
جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
clangour
جرنگ جرنگ طنین ناقوس ها
thumps
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkles
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumped
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkle
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
intromit
دراوردن
exsect
دراوردن
gill
دراوردن
take out
دراوردن
scauper
دراوردن
to fish out
دراوردن
to fish up
دراوردن
to hew up
دراوردن
renders
دراوردن
rendered
دراوردن
render
دراوردن
to push out
دراوردن
redact
دراوردن
take off
دراوردن
doff
دراوردن
to tread out
دراوردن
gouging
دراوردن
sickle
دراوردن
sickles
دراوردن
to work out
دراوردن
gouge
دراوردن
gouged
دراوردن
gouges
دراوردن
doffs
دراوردن
wash out
از پا دراوردن
to take out
دراوردن
to take off
دراوردن
doffed
دراوردن
doffing
دراوردن
channels
شیار دراوردن
indexed
بفهرست دراوردن
indexes
بفهرست دراوردن
broaching
نوشابه دراوردن
channeling
شیار دراوردن
index
بفهرست دراوردن
disembarked
از کشتی دراوردن
disembarking
از کشتی دراوردن
focussing
به کانون دراوردن
focusses
به کانون دراوردن
broaches
نوشابه دراوردن
broached
نوشابه دراوردن
channeled
شیار دراوردن
channel
شیار دراوردن
disabuse
از اشتباه دراوردن
postform
بشکلی دراوردن
form
بشکل دراوردن
formed
بشکل دراوردن
disembark
از کشتی دراوردن
put into words
به عبارت دراوردن
channelled
شیار دراوردن
broach
نوشابه دراوردن
forms
بشکل دراوردن
aerating
هوا دراوردن
disembowelled
روده دراوردن از
disrobes
لباس دراوردن
disemboweling
روده دراوردن از
disemboweled
روده دراوردن از
calk
کام دراوردن
gazump
دبه دراوردن
disrobed
لباس دراوردن
disembarks
از کشتی دراوردن
disrobe
لباس دراوردن
update
به روز دراوردن
disembowelling
روده دراوردن از
ro round off
ازتیزی دراوردن
aerates
هوا دراوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com