English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
to reseat a theatre صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
Other Matches
theatricalize تماشاخانهای کردن
gagged مانع فراهم کردن برای
gag مانع فراهم کردن برای
gagging مانع فراهم کردن برای
gags مانع فراهم کردن برای
to raise the wind پول برای مقصودی فراهم کردن
give (someone) a hard time <idiom> لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
winds سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
menu لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
menus لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
globally حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
global حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
poppy head خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
texts نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
text نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
newsgroup خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
users بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
providers شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
provider شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
allocation فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
allocations فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
desqview نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
bleacher صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
enactory دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
to bring about فراهم کردن
to bring a bout فراهم کردن
to find in فراهم کردن
effecturate فراهم کردن
procuring فراهم کردن
work up کم کم فراهم کردن
procured فراهم کردن
procure فراهم کردن
procures فراهم کردن
accrete فراهم کردن
jockeys با حیله فراهم کردن
provide وسیله فراهم کردن
obtains فراهم کردن گرفتن
To raise money. پول فراهم کردن
obtained فراهم کردن گرفتن
obtain فراهم کردن گرفتن
provides وسیله فراهم کردن
jockey با حیله فراهم کردن
to obtain something فراهم کردن چیزی
to get [hold of] something فراهم کردن چیزی
to bring something فراهم کردن چیزی
raise money فراهم کردن پول
enhancing تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
new coined تازه بنیاد تازه سکه زده
entails شامل بودن فراهم کردن
entailing شامل بودن فراهم کردن
occasioned موجب شدن فراهم کردن
entailed شامل بودن فراهم کردن
obstructively با قصد فراهم کردن مانع
getting بدست اوردن فراهم کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
get بدست اوردن فراهم کردن
occasion موجب شدن فراهم کردن
occasions موجب شدن فراهم کردن
to gather together جمع کردن فراهم اوردن
occasioning موجب شدن فراهم کردن
entail شامل بودن فراهم کردن
to mediate a result وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to bring a bout by intrigue بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
Internet شبکه گسترده بین المللی که انتقال داده و فایل را به همراه توابع پست الکترونیکی برای میلیونهای کاربر در جهان فراهم میکند. هر کسی میتواند از اینترنت استفاده کند. و نیز مراجعه شود به HTTP
eudemonism اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
newlywed تازه داماد تازه عروس
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
induced فراهم کردن تحمیل کردن
induce فراهم کردن تحمیل کردن
induces فراهم کردن تحمیل کردن
inducing فراهم کردن تحمیل کردن
to make up جبران کردن فراهم کردن
provision شرط کردن فراهم کردن
refresh تازه کردن
refreshes تازه کردن
refreshed تازه کردن
freshens تازه کردن
freshen تازه کردن
freshest تازه کردن
freshened تازه کردن
fresh- تازه کردن
fresh تازه کردن
freshening تازه کردن
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
refresh تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
reman دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
refreshed تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
repave تازه سنگفرش کردن
redecorated تزئینات تازه کردن
To catch ones breath . نفس تازه کردن
refinish روکاری تازه کردن
refurbish روشن و تازه کردن
refurbished روشن و تازه کردن
refurbishes روشن و تازه کردن
refurbishing روشن و تازه کردن
initiating تازه وارد کردن
resurfaced روکش تازه کردن
resurface روکش تازه کردن
redecorates تزئینات تازه کردن
resurfaces روکش تازه کردن
redecorating تزئینات تازه کردن
redecorate تزئینات تازه کردن
to take breath نفس تازه کردن
initiate تازه وارد کردن
initiated تازه وارد کردن
initiates تازه وارد کردن
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
recreating تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
hobbledehoy کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
interpolated باعبارت تازه تحریف کردن
respiring امید تازه پیدا کردن
reengine دارای موتور تازه کردن
respires امید تازه پیدا کردن
scratch the surface <idiom> تازه شروع به کار کردن
interpolating باعبارت تازه تحریف کردن
hit the spot <idiom> نیروی تازه وارد کردن
respire امید تازه پیدا کردن
interpolate باعبارت تازه تحریف کردن
respired امید تازه پیدا کردن
To opev someones wound. داغ کسی را تازه کردن
interpolates باعبارت تازه تحریف کردن
reforests مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
move in به خانه تازه اسباب کشی کردن
to move in بخانه تازه اسباب کشی کردن
refreshed نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes نیروی تازه دادن تقویت کردن
reincarnate تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
dictionaries 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionary 1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
to refresh [jog] your memory خاطره خود را تازه کردن [ که دوباره یادشان بیاید]
proselyte عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
converts معکوس کردن تازه کردن
convert معکوس کردن تازه کردن
converting معکوس کردن تازه کردن
converted معکوس کردن تازه کردن
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
piracy کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
revives دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
refresh buffer یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
whorls فراهم
to the fore فراهم
whorl فراهم
assembles فراهم اوردن
assemble فراهم اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com