Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
complement form
صورت متمم
Other Matches
complement form
فرم متمم شکل متمم
true complement
متمم واقعی متمم مبنایی
two's complement
متمم نسبت به دو متمم دو
ten's complement
متمم نسبت به ده متمم ده
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
supplementary
متمم
supplemented
متمم
supplemantary
متمم
supplementing
متمم
complementing
متمم
complements
متمم
one's complement
متمم یک
supplements
متمم
integrant
متمم
complementarity
متمم
complemented
متمم
complement
متمم
supplement
متمم
complementary
متمم
complement
متمم مکمل
subsidiaries
متمم فرعی
complement
متمم گرفتن
one's complement
متمم نسبت به یک
complement
متمم بودن
complements
متمم گرفتن
complemented
متمم مکمل
complemented
متمم بودن
complements
متمم مکمل
nines complement
متمم نسبت به 9
complementing
متمم بودن
complementing
متمم مکمل
complementing
متمم گرفتن
complementation
متمم گیری
subsidiary
متمم فرعی
complements
متمم بودن
two's complement
متمم نسبت به دو
codeclination
متمم میل
self compiement
خود متمم
true complement
متمم واقعی
true complement
متمم مبنایی
complemented
متمم گرفتن
co declination
متمم میل
prolative
متمم مسند
colatitude
متمم عرض
antilogarithm
متمم لگاریتم
ten's complement
متمم نسبت به 01
radix complement
متمم مبنایی
label
متمم سند یانوشته
addition
لقب متمم اسم
additions
لقب متمم اسم
subsidiarily
بطور معین یا متمم
labelled
متمم سند یانوشته
labeling
متمم سند یانوشته
complement gate
دریچه متمم ساز
labels
متمم سند یانوشته
colatitude
متمم عرض جغرافیایی
nine's complement
متم نسبت به 9 متمم 9
supplementalary constitution law
متمم قانون اساسی
co latitude
متمم عرض جغرافیایی
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
ten's complement
عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
two's complement
افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
antilogarithm
جیب وفل متمم جیب
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
form
صورت
hue
صورت
hues
صورت
images
صورت
forms
صورت
providing
در صورت
freckle
لک صورت
formed
صورت
rolls
صورت
physiognomy
صورت
conformer
هم صورت
conformational isomers
هم صورت
listings
صورت
effigies
صورت
effigy
صورت
facies
صورت
statement
صورت
rolled
صورت
statements
صورت
physiognomies
صورت
version
صورت
versions
صورت
image
صورت
circumstantially
در صورت
roll
صورت
listing
صورت
list
صورت
coat card
صورت
rosters
صورت
slip
صورت
slipped
صورت
slips
صورت
constellation
صورت
figuring
صورت
face
صورت
roster
صورت
shapes
صورت
visage
رو صورت
figure
صورت
visages
رو صورت
file
صورت
mazard
صورت
shape
صورت
constellations
صورت
filed
صورت
kalendar
صورت
invoicing
صورت
phases
صورت
invoiced
صورت
figures
صورت
invoice
صورت
invoices
صورت
faces
صورت
phase
صورت
medal
صورت
medals
صورت
phased
صورت
archetype
صورت ازلی
long robe
صورت کشیده
formulation
صورت بندی
if possible
در صورت امکان
constellations
صورت فلکی
forgery
صورت سازی
if so
در صورت مثبت
forgeries
صورت سازی
matricula
صورت اعضا
archetypes
صورت ازلی
if possible
در صورت توانایی
white face
جانورسفید صورت
roster
صورت کار
rosters
صورت نگهبانی
rosters
صورت کار
record
صورت مذاکرات
imbody
صورت خارجی
impanel
در صورت نوشتن
transformation
تبدیل صورت
inventory
صورت اموال
veiling
تور صورت
formed
صورت دیس
roster
صورت نگهبانی
constellation
صورت فلکی
inventory
صورت کالا
the brush
صورت گری
powders
پودر صورت
list of promotiona
صورت ترفیعات
to put in to shape
سر و صورت دادن
form
صورت دیس
to take an inventory of
صورت دارایی
unfigured
بی صورت ساده
formalism
صورت گرایی
minute
صورت جلسه
pictogram
صورت نگاشت
serials
و به صورت سری
formation
صورت بندی
serial
و به صورت سری
facet
صورت کوچک
plural
صورت جمع
anyhow
در هر صورت بهرجهت
bills of fare
صورت غذا
apparition
صورت وهمی
facets
صورت کوچک
sick list
صورت بیماران
outward show
صورت فاهر
pictograph
صورت نگاره
pictography
صورت نگاری
sentential form
صورت جملهای
schedules
صورت فهرست
scheduled
صورت فهرست
schedule
صورت فهرست
programme of work
صورت کارها
powdering
پودر صورت
powder
پودر صورت
minutes
صورت جلسه
processionize
صورت مجلس
free list
صورت مجانی ها
proces verbal
صورت مجلس
primordial image
صورت ازلی
sales check
صورت فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com