English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (32 milliseconds)
English Persian
oppose ضدیت کردن مخالفت کردن
opposes ضدیت کردن مخالفت کردن
Other Matches
to set oneself against ضدیت کردن با
to set ones face against ضدیت کردن با
controvert هم ستیز کردن مخالفت کردن
buck مخالفت کردن با
bucks مخالفت کردن با
to set ones face against مخالفت کردن با
resisting مخالفت کردن با
object مخالفت کردن
objecting مخالفت کردن
resisted مخالفت کردن با
resists مخالفت کردن با
objected مخالفت کردن
resist مخالفت کردن با
oppugn مخالفت کردن با
objects مخالفت کردن
indirect objects مخالفت کردن
blackballed مخالفت کردن
blackballing مخالفت کردن
direct objects مخالفت کردن
repugn مخالفت کردن با
blackball مخالفت کردن
blackballs مخالفت کردن
disagrees نساختن با مخالفت کردن با
disagreeing نساختن با مخالفت کردن با
disagree نساختن با مخالفت کردن با
disagreed نساختن با مخالفت کردن با
to be in disagreement [with somebody] مخالفت کردن [با کسی]
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
withstanding مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contends مخالفت کرده با رقابت کردن
to be at strife [with somebody] [over something] مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
withstands مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwarted عقیم گذاردن مخالفت کردن با
to be split [over something] [with somebody] مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
withstood مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwart عقیم گذاردن مخالفت کردن با
withstand مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contended مخالفت کرده با رقابت کردن
contend مخالفت کرده با رقابت کردن
hostilities ضدیت
adverseness ضدیت
opposition ضدیت
paradoxes ضدیت
hostility ضدیت
paradox ضدیت
opponency ضدیت
oppositive مایل به ضدیت
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
disaccord مخالفت
antagonism مخالفت
defiance مخالفت
gainsays مخالفت
gainsaying مخالفت
gainsay مخالفت
gainsaid مخالفت
opposition مخالفت
disgreement مخالفت
divided <adj.> در مخالفت
disagreement مخالفت
disagreements مخالفت
opponency مخالفت
obj مخالفت
oppugnancy مخالفت
oppugnation مخالفت
renitency مخالفت
remonstrance مخالفت
opposeless بی مخالفت
contrariety مخالفت
faction مخالفت
recusance or sancy مخالفت
contrariness مخالفت
factions مخالفت
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
vetoing نشانه مخالفت
incongruousness تباین مخالفت
vetoed نشانه مخالفت
paradoxy مخالفت با عقایدعمومی
defiantly از روی مخالفت
vetoes نشانه مخالفت
indulging مخالفت نکردن
aversion مخالفت ناسازگاری
aversions مخالفت ناسازگاری
indulges مخالفت نکردن
indulged مخالفت نکردن
antagonistic مخالفت امیز
opposable مخالفت کردنی
to kick against a proposal با پیشنهادی مخالفت
resistance سختی مخالفت
repugnance تناقض مخالفت
abolitionism مخالفت با بردگی
indulge مخالفت نکردن
veto نشانه مخالفت
obscurantism مخالفت باروشنفکری
contrarious مخالفت امیز
oppugner مخالفت کننده
obscurantism مخالفت با علم ومعرفت
negative voice منع نشانه مخالفت
reactionary مخالفت گرای بی منطق
objection مخالفت استدلال مخالف
objections مخالفت استدلال مخالف
reactionaries مخالفت گرای بی منطق
antagonistically از روی مخالفت یا دشمنی
paradoxicality مخالفت باعقاید عمومی
adversarial وابسته به مخالفت یا دشمنی
nem con بدون مخالفت کسی است
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
mc carthyism سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
retrorocket راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com