Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English
Persian
loft
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
Other Matches
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
boasted
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasts
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast
ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
lobs
ضربه ارام و قوسی
lob
ضربه ارام و قوسی
lobbed
ضربه ارام و قوسی
lobbing
ضربه ارام و قوسی
uppercuts
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
uppercut
ضربه کوتاه قوسی از پایین به بالا
ball retour track
مسیر بازگشت گوی بولینگ
pop up
ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
pop-up
ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
bows
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing
ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
highest
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
highs
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
blows
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
blow
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
heads
تختههای افرا در 61 متری قسمت اول مسیر بولینگ
pinfall
تعداد میلههای افتاده با یک گوی بولینگ ضربه فنی کشتی
counts
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
count
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
brooklyn
ضربه به میله جلو بولینگ بسمتی مخالف دست گوی انداز
counting
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
stiffer
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
alley
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
stiffest
مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
alleys
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
division boards
قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
alleyways
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
air route
مسیر هوایی
air way
مسیر هوایی
have an angle
بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
air control point
نقطه کنترل مسیر هوایی
hacks
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacked
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hack
ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
chippie
ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
staged crews
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
lobbing
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lob
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobs
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbed
ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
underpass
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses
مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
chip seal
شن بخورد راه دادن
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
he is too p asto what he eats
زیاد دربندان است که چه بخورد
resurfacing
شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
planegency
صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
macadam blinding
خورده سنگ بخورد راه دادن
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
The craps should match the curtains.
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
blackguards
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
predicate
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
aviation pay
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air pilots
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
verbalized
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising
بصورت شفاهی بیان کردن
troupes
بصورت دسته حرکت کردن
verbalize
بصورت شفاهی بیان کردن
language
بصورت لسانی بیان کردن
verbalizes
بصورت شفاهی بیان کردن
languages
بصورت لسانی بیان کردن
labialize
بصورت لبی ادا کردن
verbalizing
بصورت شفاهی بیان کردن
troupe
بصورت دسته حرکت کردن
synopsize
بصورت مجمل بیان کردن
bulk
بصورت توده جمع کردن
verbalises
بصورت شفاهی بیان کردن
formate
بصورت صف یاستونی پرواز کردن
verbalised
بصورت شفاهی بیان کردن
commercialization
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sheave
دسته کردن بصورت بافه دراوردن
update
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
triangulate
سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
inscroll
ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
plasticize
بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
updated
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
circinate
قوسی
arcuate
قوسی
arch dam
سد قوسی
arched bridge
پل قوسی
cycloidal
قوسی
arched
قوسی
individualize
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
repristinate
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
individualised
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
intersecting
قوسی متقاطع
arc rectifier
یکسوکننده قوسی
gravity arch dam
سد قوسی وزنی
multiple arch dam
سد چند قوسی
arched culvert
ابگذر قوسی
loop pass
پاس قوسی
massive arch dam
سد قوسی وزنی
segmental arch
طاق قوسی
semilunar
کمانی قوسی
curved mould
قالب قوسی
bow windows
پنجره قوسی
dividing planes
بالههای قوسی
arc boutant
شمع قوسی
arc light projector
نورافکن قوسی
arc cathode
کاتد قوسی
arc shaped
قوسی شکل
arc lamp
لامپ قوسی
clip angle
نبشی قوسی
arc welding
جوشکاری قوسی
arc boutant
ستون قوسی
bow window
پنجره قوسی
arched bents
قابهای قوسی
tracks
تعقیب مسیر کردن
staking
پیاده کردن مسیر
direction
مسیر هدایت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com