Dictiornary-Farsi | فائق نیامدنی غیر قابل عبور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
insurmountable	فائق نیامدنی غیر قابل عبور


Other Matches

insuperable	فائق نیامدنی
irredeemable	از گرو در نیامدنی غیر قابل استخلاص
wading crossing	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
passable	قابل عبور
fordable	قابل عبور
traversable	قابل عبور
practicably	بطور قابل عبور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.>	غیر قابل عبور
impassable	غیر قابل عبور
bridgeable	قابل عبور یا پل زدن
permeable	قابل عبور دادن رطوبت
access structures	ساختمان های قابل عبور و مرور
maximum gradeability	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
scrubbed	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
to pound the filed	غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
ineffability	توصف نیامدنی
unfailing	کم نیامدنی پایدار
irreplevisable	از توقیف بیرون نیامدنی ولو با ضامن
irrepleviable	از توقیف بیرون نیامدنی ولوبادادن ضامن
unfaling	تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا
unobtainable	بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
surpassing	فائق
prevailing	فائق
paramount	فائق
surmounts	فائق امدن
get	فائق امدن
to get over	فائق امدن بر
getting	فائق امدن
hurdle	فائق امدن بر
come on strong <idiom>	فائق آمدن
prevalent	فائق مرسوم
surmounting	فائق امدن
surmounted	فائق امدن
surmount	فائق امدن
trancscendent	افضل فائق
surmountable	فائق شدنی
gets	فائق امدن
overpass	فائق امدن بر
overpasses	فائق امدن بر
hurdles	فائق امدن بر
bite the bullet <idiom>	فائق آمدن بر مشکلات
run over <idiom>	فائق آمدن برچیزی
sweep off one's feet <idiom>	بر احساسات فائق آمدن
get over something <idiom>	فائق آمدن برمشکلات
win through	برمشکلات فائق امدن
overtop	فائق امدن بر بلندتربودن
superable	تفوق یافتنی فائق شدنی
waltz off with <idiom>	فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
energy transition	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
tide (someone) over <idiom>	کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
traffic post	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable	قابل معرفی قابل ارائه
presentable	قابل نمایش قابل تقدیم
presumable	قابل استنباط قابل استفاده
observable	قابل مشاهده قابل گفتن
tenable	قابل مدافعه قابل تصرف
achievable	قابل وصول قابل تفریق
flexile	قابل تغییر قابل تطبیق
adducible	قابل اضهار قابل ارائه
transferable	قابل واگذاری قابل انتقال
combustible	قابل سوزش قابل تراکم
exigible	قابل تقاضا قابل ادعا
changeable	قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy	قابل تشکر قابل شکر
exigible	قابل مطالبه قابل پرداخت
sensible	قابل درک قابل رویت
elastic	قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable	قابل رهایی قابل ضمانت
right of way	حق عبور
transmission	عبور
right of passage	حق عبور
alpha canis majoris	عبور
cross-Channel	عبور
toll	حق عبور
tolling	حق عبور
road haulage	حق عبور
tolls	حق عبور
transit	عبور
rights of way	حق عبور
transmittal	عبور
passage	حق عبور
transmissions	عبور
passage	عبور
passages	عبور
passages	حق عبور
passage of lines	عبور از خط
fording	عبور از اب
transmittancy	عبور
transmittance	عبور
crossing	عبور
safe-conducts	رخصت عبور
traverses	عبور کردن
safe conducts	رخصت عبور
transit traffic	عبور ترانزیتی
transit time	زمان عبور
practicableness	قابلیت عبور
highway user tax	مالیات حق عبور
wading crossing	عبور از پایاب
traffic	عبور و مرور
transmission factor	ضریب عبور
traverse	عبور کردن
fleets	عبور سریع
traversed	عبور کردن
traversing	عبور کردن
electron transition	عبور الکترون
transduction	انقال عبور
band pass	نوار عبور
trafficability	قابلیت عبور
transit bill	اجازه عبور
fordability	قابلیت عبور
girdle traverse	عبور کمربندی
deep fording	عبور از اب عمیق
fordless	غیرقابل عبور
transit bill	پروانه عبور
safe conduct	رخصت عبور
transit time	مدت عبور
trafficked	عبور و مرور
transit error	خطای عبور
trafficking	عبور و مرور
traffics	عبور و مرور
traject	عبور گذرگاه
toll	عوارض عبور
forded	محل عبور
fords	محل عبور
passavani	سند عبور
overfly	عبور کردن
shallow fording	عبور از اب کم عمق
oil passage	عبور روغن
counter sign	اسم عبور
communication	عبور اطلاعات
crossest	عبور کردن
ford	محل عبور
penstock	مجرای عبور اب
tolling	عوارض عبور
tolls	عوارض عبور
transit	راه عبور
transit	عبور کردن
conge	اجازه عبور
passageway	محل عبور
through traffic	عبور یکسره
crosses	عبور کردن
crosser	عبور کردن
cross	عبور کردن
crossing the line	عبور از خط استوا
cruise	عبور کردن
tessera	کلمه عبور
laissez passer	پروانه عبور
transmittance	مقدار عبور
light passing	عبور نور
current passage	عبور جریان
transoceanic	عبور از اقیانوس
thoroughfare	راه عبور
crossing the line	عبور از استوا
passage	اجازه عبور
crossing area	منطقه عبور
cruising	عبور کردن
cruises	عبور کردن
cruised	عبور کردن
passages	عبور سفر
passages	راه عبور
passages	اجازه عبور
passage	عبور سفر
passage	راه عبور
thoroughfares	راه عبور
passageways	محل عبور
passes	عبور کردن
passes	گذر عبور
faring	هزینه عبور
fares	هزینه عبور
fared	هزینه عبور
fare	هزینه عبور
passwords	اسم عبور
transmission grating	شبکه عبور
passed	عبور کردن
password	اسم عبور
passes	کلمه عبور
passes	اجازه عبور
pass	عبور کردن
pass	گذر عبور
fleet	عبور سریع
pass	کلمه عبور
pass	اجازه عبور
passed	گذر عبور
passed	کلمه عبور
passed	اجازه عبور
capacities	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
overflights	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic density	تراکم عبور و مرور
light transition loss	تلف عبور نور
traffic intensity	شدت عبور و مرور
traffic flow	کشش عبور ومرور
traffic density	تکاشف عبور و مرور