English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
machine capacity فرفیت ماشین
Other Matches
throughput capacity فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
berthing capacity فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
valence واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
grid anode capacity فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
spanning فرفیت
spans فرفیت
capacitance فرفیت
span فرفیت
spanned فرفیت
volume capacity فرفیت
volumes فرفیت
loading فرفیت
volume فرفیت
throughput فرفیت
capacities فرفیت
contenting فرفیت
content فرفیت
loads فرفیت
load فرفیت
tankage فرفیت
lifts فرفیت
lifting فرفیت
lifted فرفیت
lift فرفیت
capacity فرفیت
valence فرفیت
line capacitance فرفیت خط
loading capacity فرفیت
equipotential هم فرفیت
incapacious بی فرفیت
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
full load فرفیت کامل
full load فرفیت تکمیل
full container load فرفیت پر کانتینر
gross capacity فرفیت ناویژه
gross tonnage فرفیت ناخالص به تن
heat capacity فرفیت حرارتی
production capacity فرفیت تولید
overloads اضافه فرفیت
overloaded اضافه فرفیت
overload اضافه فرفیت
productive capacity فرفیت تولیدی
refrigerant capacity فرفیت سرمایی
outputs کارکرد فرفیت
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
load capacity فرفیت باربری
output کارکرد فرفیت
electrovalency فرفیت الکتریکی
pay load فرفیت ترابری
capacitance of a conducting body فرفیت رسانا
zero capacitance فرفیت صفر
energy content فرفیت انرژی
low capacitance cable کابل با فرفیت کم
excess capacity فرفیت اضافی
overloading اضافه فرفیت
expanded , capacity توسعه فرفیت
localized capacity فرفیت متمرکز
fcl فرفیت پر کانتینر
field capacity فرفیت نگهداری
load carring capacity فرفیت باربری
load capacity فرفیت بار
heat capacity فرفیت گرمایی
road capacity فرفیت جاده
transformer capacity فرفیت ترانسفورماتور
injection capacity فرفیت تزریق
injection capacity فرفیت پاشش
input capacitance فرفیت ورودی
input capacitance فرفیت اولیه
univalent دارای یک فرفیت
unused capacity فرفیت بی کار
working capacity فرفیت کار
work load فرفیت کار
useful capacity فرفیت مفید
useful load فرفیت مفید
valence electron الکترون فرفیت
vital capacity فرفیت حیاتی
internal capacitance فرفیت الکترودها
information capacity فرفیت خبری
thermal capacity فرفیت گرمایی
loads فرفیت بارگیری
load فرفیت بارگیری
heating capacity فرفیت گرمایش
specific capacity فرفیت مخصوص
specific capacity ضریب فرفیت
holding capacity فرفیت نگهداری
idle capacity فرفیت بلااستفاده
effective capacity فرفیت موثر
idle capacity فرفیت بیکار
loading فرفیت بارگیری
inductive capacity فرفیت القائی
tax capacity فرفیت مالیاتی
quality نوع فرفیت
qualities نوع فرفیت
storage capacity فرفیت انباره
charge cavity فرفیت بار
current capacity فرفیت جریان
capacitance of a conductor فرفیت سیم
capacitance of a capacitor فرفیت خازن
distributed capacity فرفیت منتشر
drilling capacity فرفیت حفاری
capacitance فرفیت خازنی
capacitance فرفیت الکتریکی
buffer capacity فرفیت بافر
breaking capacity فرفیت شکست
breaking capacity فرفیت قطع
productive capacity فرفیت تولید
body capacitance فرفیت بدن
electrostatic capacitive فرفیت الکتروستاتیکی
below capacity زیر فرفیت
capacitance meter فرفیت سنج
bearing capacity فرفیت تحمل
capacity ground اتصال به فرفیت
current capacity فرفیت بار
covalent bond قید هم فرفیت
coupling capacity فرفیت اتصالی
deadweight فرفیت کششی
coil capacity فرفیت بوبین
deck load فرفیت عرشه
design capacity فرفیت طرح
loadability فرفیت بار
channel capacity فرفیت کانال
carrying capacity فرفیت برد
capacity range حیطه فرفیت
permittance فرفیت خازن
condenser capacity فرفیت خازن
capacity of condenser فرفیت خازن
capacity of coil فرفیت پیچک
beach capacity فرفیت باراندازساحلی
atomicity فرفیت اتمی
maximum capacity فرفیت حداکثر
measure of capacity پیمانه فرفیت
circuit capacity فرفیت مدار
milling capacity فرفیت فرزکاری
tonnage فرفیت کشتی
electrostatic capacity فرفیت الکترواستاتیک
antenna capacity فرفیت انتن
general heat capacity فرفیت گرمایی کل
natural capacity فرفیت طبیعی
battery capacity فرفیت باتری
net tonnage فرفیت خالص به تن
absorptive capacity فرفیت جذب
absorption capacity فرفیت جذب
ampere hour capacity فرفیت باطری
output capacitance فرفیت خروجی
administrative capacity فرفیت اداری
electrovalence فرفیت الکتریکی
beach capacity فرفیت اسکله
direct interelectrode capacitance فرفیت بین دو الکترد
farad واحد فرفیت خازن
total electrode capacitance فرفیت کلی الکترد
overcharges بیش از فرفیت پرکردن
overload capacity فرفیت بار زیاد
inter electrode capacity فرفیت میان الکتردها
conveying capacity فرفیت حمل ونقل
overcharged بیش از فرفیت پرکردن
unused capacity فرفیت استفاده نشده
clearance capacity فرفیت تخلیه بار
excess capacity theory نظریه مازاد فرفیت
overcharge بیش از فرفیت پرکردن
taxpaying capacity فرفیت پرداخت مالیات
discharge capacity فرفیت تخلیه بار
inductance فرفیت القاء مغناطیسی
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
depletion layer capacitance فرفیت بند الکترونی
rate of capacity utilization نرخ استفاده از فرفیت
rail capacity فرفیت راه اهن
winding capacitance فرفیت سیم پیچی
effective input فرفیت موثر ورودی
functional residual capacity فرفیت باقیمانده عملی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com