Dictiornary-Farsi | فرمان خبردار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
attention	فرمان خبردار
attentions	فرمان خبردار


Other Matches

attentions	خبردار
attention	خبردار
attention	حالت خبردار
attentions	حالت خبردار
heisoku daeh	ایستادن خبردار
moa seogi	خبردار ایستادن
I dont have the slightest(faintest)idea.	روحم خبردار نیست
to come to a	بحالت خبردار ایستادن
ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
hest	فرمان
drive	فرمان
drives	فرمان
rescript	فرمان
ship will adjust	فرمان
handle bar	فرمان
mkdir	فرمان D
commandments	فرمان
controls	فرمان
mark time	فرمان در جا
ordinance	فرمان
control	فرمان
commandment	فرمان
controlling	فرمان
ordinace	فرمان
sanctions	فرمان
rudder bar	فرمان
indocile	نا فرمان
firman	فرمان
commissions	فرمان
at my command	به فرمان من
assize	فرمان
decrees	فرمان
decreeing	فرمان
decreed	فرمان
decree	فرمان
sanctioning	فرمان
Rd	فرمان RD
sanctioned	فرمان
sanction	فرمان
ordinances	فرمان
institute	فرمان
instituted	فرمان
institutes	فرمان
commissioning	فرمان
commission	فرمان
steering	فرمان
MD	فرمان D
MDs	فرمان D
for	فرمان FOR
precept	فرمان
precepts	فرمان
if	فرمان IF
handlebar	فرمان
charter	فرمان
chartered	فرمان
chartering	فرمان
charters	فرمان
chdir	فرمان CD
by order of	فرمان
bugle call	فرمان
instituting	فرمان
edicts	فرمان
edict	فرمان
commanded	فرمان
pipes	فرمان
commands	فرمان
insubordinate	نا فرمان
worded	فرمان
word	فرمان
command	فرمان
control lever	اهرم فرمان
control cubicle	ایستگاه فرمان
chcp	فرمان CHCP
control characteristic	مشخصه فرمان
control electrode	الکترود فرمان
control grid	شبکه فرمان
cease fire	فرمان اتش بس
control circuit	مدار فرمان
zapper [coll.]	فرمان از دور
cls	فرمان CLS
command unit	واحد فرمان
verifies	فرمان VERIFY
command signal	علامت فرمان
chkdsk	فرمان CHKDSK
command language	زبان فرمان
command key	کلید فرمان
channel command	فرمان کانال
at call	اماده فرمان
hypotaxis	فرمان بردار
vol	فرمان VOL
verifying	فرمان VERIFY
verify	فرمان VERIFY
verified	فرمان VERIFY
officers	فرمان دادن
officer	فرمان دادن
postponement	فرمان بردار
submission	فرمان بردار
suborder	فرمان بردار
subordination	فرمان بردار
mode	فرمان ODE
modes	فرمان ODE
battalia	فرمان جنگ
backup	فرمان BACKUP
automatic controller	دستگاه فرمان
attrib	فرمان اتریب
at or within call	اماده فرمان
at ease	فرمان ازاد
steering axle	میله فرمان
recovering	فرمان RECOVER
advance march	فرمان پیش
commanding	فرمان دهنده
subsumption	فرمان بردار
control panel	تابلوی فرمان
steering shaft	محور فرمان
preparatory command	فرمان خبر
power steering	فرمان خودکار
tatoo	فرمان خاموشی
order arms	فرمان پافنگ
operator command	فرمان متصدی
tent striking	فرمان ضد استقرار
on the double	فرمان بدو رو
ten commandments	ده فرمان موسی
motor vehicle tax	فرمان اتومبیل
parade rest	فرمان ازاد
transient command	فرمان ناپایدار
ver	فرمان VER
word of command	فرمان نظامی
word of command	فرمان انتصاب
xcopy	فرمان XCOPY
preparatory command	فرمان حاضرباش
regeneration control	فرمان واکنشی
steering mechanism	مکانیزم فرمان
steering gear	جعبه فرمان
steering gear	دنده فرمان
steering column tube	لوله فرمان
steering axle	میل فرمان
steering swivel	مفصل فرمان
steering worm sector	تاج فرمان
streeing column	ستون فرمان
streeing column	میل فرمان
servo	فرمان یار
rudder bar	فرمان هواپیما
subordination	فرمان برداری
rise and shine	فرمان برپا
repeat range	فرمان برد از نو
ren	فرمان REN
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
left flank march	فرمان سمت چپ رو
electronic control	فرمان الکترونیکی
drum controller	غلطک فرمان
diskcomp	فرمان DISKCOPY
del	فرمان DEL
decretal	فرمان پاپ
channel changer [rare for: remote control]	فرمان از دور
control system	سیستم فرمان
clicker [coll.]	فرمان از دور
control switch	کلید فرمان
control surface	سطح فرمان
control ratio	نسبت فرمان
radio control	فرمان رادیویی
remote control	فرمان از دور
remote control unit	فرمان از دور
teleguidance	فرمان از دور
external command	فرمان برونی
external command	فرمان خارجی
irade	حکم فرمان
internal command	فرمان درونی
steering lever	اهرم فرمان
in the saddle <idiom>	تحت فرمان
instrument board	تخته فرمان
handle escutcheon	روقفلی فرمان
handle bar arm	دسته فرمان
god's ordinace	فرمان خدا
give way	فرمان پاروها با هم
fire order	فرمان اتش
filter command	فرمان FILTER
control pannel	تابلوی فرمان
paths	فرمان PATH
joystick	دسته فرمان
nerve centres	مرکز فرمان
nerve centre	مرکز فرمان
mandated	حکم فرمان
prescriptions	صدور فرمان
prescription	صدور فرمان
paddling	دسته فرمان
paddles	دسته فرمان
paddled	دسته فرمان