Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
conservable
قابل حفافت
Other Matches
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
safe guard
حفافت
egis
حفافت
preservation
حفافت
safekeeping
حفافت
conservation
حفافت
protection
حفافت
cell protection
حفافت سل
custody
حفافت
security
حفافت
memory protection
حفافت حافظه
anodic protection
حفافت اندی
protects
حفافت کردن
format
حفافت حافظه و..
formats
حفافت حافظه و..
line differential protection
حفافت دیفرانسیلی خط
storage protection
حفافت حافظه
protecting
حفافت کردن
impedance protection
حفافت امپدانس
overcurrent device
دستگاه حفافت
protection
عمل حفافت
storage protection
حفافت انباره
block protection
حفافت بلوک
system security
حفافت سیستم
guard
حفافت کردن
protection ring
حلقه حفافت
guards
حفافت کردن
cathode protection
حفافت کاتدی
protection level
سطح حفافت
shield
حفافت کردن
collective protection
حفافت گروهی
data protection
حفافت داده ها
x ray protection
حفافت رونتگن
collective protection
حفافت جمعی
degree of protection
میزان حفافت
anti skid protection
حفافت از لغزش
protection key
کلید حفافت
protect by fuse
حفافت با فیوز
physical security
حفافت تاسیسات
shields
حفافت کردن
guarding
حفافت کردن
soil conservation
حفافت خاک
safe keeping
حفافت توجه
self protection
حفافت از خود
file protection
حفافت فایل
file protection
حفافت پرونده
protect
حفافت کردن
armor protection
حفافت زرهی
shielded
حفافت شده
safety gap
دهانه حفافت
data encryption
حفافت داده
safeguards
حفافت کردن
safeguard
حفافت کردن
safeguarding
حفافت کردن
maintenance
حفافت کردن
safeguarded
حفافت کردن
protected location
مکان حفافت شده
shielding region
ناحیه حفافت کننده
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
keeps
حفافت امانت داری
keep
حفافت امانت داری
protective fire
اتشهای حفافت کننده
environmental conservation
حفافت محیط زیست
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
protecting ring
حلقه حفافت کننده
insulation against vibration
حفافت در برابر ارتعاش
shield
حفافت کردن درمقابل
insulation protection
حفافت عایق بندی
overload protection
حفافت بار زیاد
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
protected field
میدان حفافت شده
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
shields
حفافت کردن درمقابل
unprotected field
میدان حفافت نشده
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
file protect ring
حلقه حفافت فایل
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
distance protection
وسیله حفافت فاصله
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
power system protection
حفافت سیستم قدرت
high tension protection
حفافت فشار قوی
copy protection
حفافت دربرابر کپی
software protection
حفافت نرم افزاری
ward
محجور حفافت بخش
wards
محجور حفافت بخش
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
password protection
حفافت به کمک کلمه رمز
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
rust protection
حفافت در برابر زنگ زدگی
self protection
صیانت نفس حفافت از خود
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
acid vapor canister
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
beaching
سنگ چینی جهت حفافت
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
ppd
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
achievable
قابل وصول قابل تفریق
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
sensible
قابل درک قابل رویت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
take sides
<idiom>
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
protect
حفظ کردن حفافت کردن
protecting
حفظ کردن حفافت کردن
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
protects
حفظ کردن حفافت کردن
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
targets
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
environmental preservation
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
solvable
قابل حل
sensible
قابل حس
acceptor
قابل
soluble
قابل حل
dissoluble
قابل حل
good
قابل
apt
قابل
qualified
قابل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com