Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
pleadable
قابل درخواست دادن
Other Matches
applies
درخواست دادن
apply
درخواست دادن
applying
درخواست دادن
pleader
درخواست دادن
indent upon a person for goods
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
to forfeit an appeal
درخواست تجدید نظر را از دست دادن
[قانون]
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
excess demand
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioning
درخواست کردن درخواست وسایل
requisition
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
درخواست کردن درخواست وسایل
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
money refund offer
فروش قابل پس دادن
organizable
قابل تشکیلات دادن
pleadable
قابل عرضحال دادن
moveable
قابل حرکت دادن
exhalable
قابل بیرون دادن
permeable
قابل عبور دادن رطوبت
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
pass
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
requests
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requested
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
درخواست اماد کردن درخواست کردن
authentication
به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
pan-
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
formats
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format
تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
requistion for money
درخواست
solicitation
درخواست
requisitioned
درخواست
applications
درخواست
application
درخواست
requisitioning
درخواست
requests
درخواست
supplication
درخواست
suited
درخواست
requisition
درخواست
suits
درخواست
imploration
درخواست
on request of which
[at his request]
به درخواست او
suit
درخواست
demands
درخواست
requesting
درخواست
requested
درخواست
demand
درخواست
request
درخواست
demanded
درخواست
claims
درخواست
tender
درخواست
tendered
درخواست
claiming
درخواست
claimed
درخواست
appealed
درخواست
appeals
درخواست
tenderest
درخواست
tendering
درخواست
claim
درخواست
enquiry
درخواست
indenting
درخواست
indents
درخواست
requisitions
درخواست
postulate
درخواست
postulated
درخواست
postulates
درخواست
postulating
درخواست
indent
درخواست
appeal
درخواست
d. of a request
در درخواست
applicator
درخواست کننده
prayed
درخواست کردن
praying
درخواست کردن
supplicate
درخواست کردن
prays
درخواست کردن
document number
شماره درخواست
pray
درخواست کردن
solicit
درخواست کردن
toa for a job or position
درخواست کارکردن
writ of subpoena
برگ درخواست
fire message
درخواست اتش
solicited
درخواست کردن
soliciting
درخواست کردن
solicits
درخواست کردن
appeal for tenders
درخواست مزایده
materials requisition
درخواست مواد
to g. any one's request
درخواست کسیراپذیرفتن
request signal
علامت درخواست
imploring
درخواست کردن از
implores
درخواست کردن از
implored
درخواست کردن از
implore
درخواست کردن از
requested
درخواست می کنم
inquiries
اسستسفار درخواست
requests
درخواست می کنم
rrayer
درخواست التماس
round robin
درخواست کتبی
asked
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
demanded
<adj.>
<past-p.>
درخواست شده
requisition number
شماره درخواست
requisition line
خط درخواست اماد
declaration of intention
درخواست تابعیت
on call
بنا به درخواست
d. note
درخواست پرداخت
plead with
درخواست کردن
inquiry
اسستسفار درخواست
demand code
رمز درخواست
supervisor request
درخواست نافر
stock requisition
درخواست کالا
request
درخواست می کنم
requesting
درخواست می کنم
excess demand
درخواست مازاد
basic requisition number
درخواست ابتدایی
basic requisition number
درخواست اولیه
entreat
درخواست کردن
call for fire
درخواست اتش
entreated
درخواست کردن
entreating
درخواست کردن
entreats
درخواست کردن
demandant
درخواست کننده
purchase requisition
درخواست خرید
demands
درخواست مطالبه
demands
درخواست کردن
applicants
درخواست دهنده
applying
درخواست کردن
application form
برگ درخواست
apply
درخواست کردن
to make an application
[to apply]
درخواست کردن
demanded
درخواست کردن
demanded
درخواست مطالبه
demand
درخواست کردن
demand
درخواست مطالبه
asking and ordering
درخواست و سفارش
applicant
درخواست دهنده
at the request of
به خواهش
[به درخواست]
put in for something
<idiom>
درخواست چیزی
applicant
درخواست کننده
speak for
<idiom>
درخواست کردن
applicants
درخواست کننده
applies
درخواست کردن
boning
خواستن درخواست کردن
requesting unit
یکان درخواست کننده
request for price quotation
درخواست مظنه قیمت
indent
سفارش درخواست کردن
reclama
درخواست تجدید نظر
to apply for leave
درخواست مرخصی کردن
repleader
درخواست تجدیدنظر استیناف
indents
سفارش درخواست کردن
proposal form
فرم درخواست بیمه
recind
لغو کامل درخواست
indenting
سفارش درخواست کردن
at call
به محض درخواست عندالمطالبه
debt enforcement
درخواست طلب وصول
to deny somebody a wish
درخواست کسی را رد کردن
requisition line
مسیر درخواست اماد
call for fire
درخواست اتش کردن
demand code
شماره رمزبرگ درخواست
to ask too much
بیش از حد درخواست کردن
modification work order
برگ درخواست نوسازی
on request
وقتی که درخواست بشود
to grant an application
درخواست نامه ای را پذیرفتن
initial fire request
درخواست ابتدایی اتش
solicits
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
درخواست یا تقاضا کردن از
by popular
[demand]
request
درخواست توده پسند
solicited
درخواست یا تقاضا کردن از
requisitioning
درخواست رسمی کردن
requisitions
درخواست رسمی کردن
to reject
[refuse]
an application
درخواست نامه ای را رد کردن
solicit
درخواست یا تقاضا کردن از
requisition
درخواست رسمی کردن
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
on application
در زمان
[حالت]
درخواست
requisitioned
درخواست رسمی کردن
bones
خواستن درخواست کردن
to a oneself for help
درخواست کمک کردن
boned
خواستن درخواست کردن
bone
خواستن درخواست کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com