Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
retentivity
قدرت نگهداری
Other Matches
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
retention
نگهداری
storage
نگهداری
retinue
نگهداری
custody
نگهداری
sustenance
نگهداری
holding
نگهداری
protection
نگهداری
detention
نگهداری
sustentation
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
sustention
نگهداری
detentions
نگهداری
preservation
نگهداری
internment
نگهداری
retinues
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
detainer
نگهداری
conservation
نگهداری
keeping
نگهداری
maintenance
نگهداری
safe keeping
نگهداری
guardianship
نگهداری
safe guard
نگهداری
upkeep
نگهداری
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
upkeep
نگهداری کردن
maintenance
نگهداری و تعمیر
interlude
نگهداری مقدماتی
interludes
نگهداری مقدماتی
maintenance status
وضعیت نگهداری
maintenance period
دوره نگهداری
warehousing
نگهداری در انبار
category
طبقه نگهداری
hold
ایست نگهداری
holds
ایست نگهداری
conserves
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
maintenance
تعمیر و نگهداری
conserving
نگهداری کردن
tenure
نگهداری اشغال
support
نگهداری کردن
to maintain one's family
نگهداری کردن
maintrain
نگهداری کردن
account
نگهداری حسابها
LSD
نگهداری تحویل
conserve
نگهداری کردن
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
conserved
نگهداری کردن
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
restraint
نگهداری خودداری
restraints
نگهداری خودداری
safeguard
نگهداری کردن
record keeping
نگهداری سوابق
depot maintenance
نگهداری دپویی
keeps
نگهداری کردن
program maintenance
نگهداری برنامه
to take keep
نگهداری کردن
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
categories of maintenance
انواع نگهداری
categories of maintenance
طبقات نگهداری
care of supplies
نگهداری اماد
energy preservation
نگهداری انرژی
field capacity
فرفیت نگهداری
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
keep
نگهداری کردن
maturing
نگهداری بتن
maintains
نگهداری کردن
maintained
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
manage
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
field maintenance
نگهداری صحرایی
field maintenance
نگهداری در صحرا
to maintain a road
نگهداری کردن
care
نگهداری موافبت
cared
نگهداری موافبت
cares
نگهداری موافبت
tends
نگهداری کردن از
levels of maintenance
ردههای نگهداری
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
maintenance cost
هزینه نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
the keeping of a festival
نگهداری عید
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
holding time
زمان نگهداری
holding costs
مخارج نگهداری
tended
نگهداری کردن از
tending
نگهداری کردن از
granfather file
نگهداری می شوند
tenability
قابلیت نگهداری
holding capacity
فرفیت نگهداری
tend
نگهداری کردن از
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
support
تایید کردن نگهداری
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
remote maintenance
نگهداری از راه دور
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
mew
دراصطبل نگهداری کردن
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
software maintenance
نگهداری نرم افزار
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
remote servicing
نگهداری از راه دور
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
baby farm
محل نگهداری کودکان
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
gasholders
محل نگهداری بنزین
gasholder
محل نگهداری بنزین
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
management
اجرا و نگهداری شبکه
managements
اجرا و نگهداری شبکه
depositery
محل نگهداری سپرده
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
administrator
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
administrators
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
confessio
[محل نگهداری جسد شهید]
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
preventive
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
accountable depot
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
maintenance calibration
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
cost of maintenance
هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
gross negligence
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
apicultural
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
conservancy
نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
magazine area
محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
maintenance float
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
file maintenaee
اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
lay up
<idiom>
گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
three
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
threes
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
fe
فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
archive
کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
vivary
جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
maternal school
اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
reliquary
فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com