Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
ranine
قورباغهای وابسته به ناحیه زیر نوک زبان
Other Matches
pierian
وابسته به ناحیه پیریا
orbitonasal
وابسته به ناحیه چشمخانه وبینی
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
lapp
وابسته به زبان لایلاندی
lappish
وابسته به زبان لایلاندی
linguistic
وابسته به زبان شناسی
linguistically
وابسته به زبان شناسی
hebraistic
وابسته به زبان یادین یاطرزفکرعبرانی ها
philogical
وابسته به علم زبان یا لغت شناسی
phonological
وابسته به صوت شناسی یادگرگونی صدا در زبان
neological
ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
frogman
مرد قورباغهای
frog balance
بالانس قورباغهای
frogmen
مرد قورباغهای
built up frog
قورباغهای نصب
frog head balance
بالانس قورباغهای روی سر
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
ionic
وابسته به یون الکتریکی یکنوع حروف سیاه چاپخانه زبان قدیمی مردم ایونی یونان سرستون ساخته شده بسبک ایونی یونان
scrawls
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled
با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib
چرب زبان زبان دار
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
district
ناحیه
subregion
ناحیه
demesne
ناحیه
districts
ناحیه
proclimax
ناحیه
areas
ناحیه
sectors
ناحیه
realms
ناحیه
shires
ناحیه
situs
ناحیه
shire
ناحیه
zone
ناحیه
realm
ناحیه
local
<adj.>
ناحیه ای
regional
<adj.>
ناحیه ای
sector
ناحیه
area
ناحیه
partitions
ناحیه
ranges
ناحیه
reaching
ناحیه
ward
ناحیه
zones
ناحیه
reached
ناحیه
wards
ناحیه
reaches
ناحیه
reach
ناحیه
output area
ناحیه
ranged
ناحیه
range
ناحیه
regions
ناحیه
region
ناحیه
partition
ناحیه
sympatric
هم ناحیه
goldfield
ناحیه زرخیز
depletion layer
ناحیه تخلیه
heat affected zone
ناحیه پیوند
motor area
ناحیه حرکتی
frequency region
ناحیه فرکانس
critical area
ناحیه بحرانی
Sept
ناحیه محصو
critical region
ناحیه بحرانی
depletion zone
ناحیه تخلیه
oral zone
ناحیه دهانی
gold field
ناحیه زرخیز
sector commander
فرمانده ناحیه
dead space
ناحیه کور
depletion barrier
ناحیه تخلیه
depletion area
ناحیه تخلیه
critical region
ناحیه شاخص
sciatic
ناحیه چاربند
scan area
ناحیه پیمایش
range of variation
ناحیه انحراف
radius of action
ناحیه رانندگی
range of variation
ناحیه تغییر
fixed area
ناحیه ثابت
zone
منطقه ناحیه
regionalism
ناحیه گرایی
terrain
زمین ناحیه
Equator
ناحیه استوایی
erogenous zones
ناحیه شهوتزا
range of storke
ناحیه ضربه
range of adjustment
ناحیه تنظیم
zones
منطقه ناحیه
naval district
ناحیه دریایی
lumbar
ناحیه کمر
forbidden zone
ناحیه ممنوع
zone of contact
ناحیه تماس
wernicke's area
ناحیه ورنیکه
genital zone
ناحیه تناسلی
geiger muller region o. plateau
ناحیه قطع
edge zone
ناحیه لبه
recording eara
ناحیه ضبط
commutation zone
ناحیه کموتاسیون
sectors
خط کش ریاضی ناحیه
work area
ناحیه کاری
slums
ناحیه فقیرنشین
pyramidal area
ناحیه هرمی
slum
ناحیه فقیرنشین
sector
خط کش ریاضی ناحیه
residential area
ناحیه مسکونی
erogenous zone
ناحیه شهوتزا
suppressor area
ناحیه بازدارنده
soft spot
ناحیه نشست
littoral
ناحیه ساحلی
climatic region
ناحیه اقلیمی
skid row
ناحیه پست
input area
ناحیه ورودی
overflow area
ناحیه سرریز
output area
ناحیه خروجی
indifference zone
ناحیه خنثی
common area
ناحیه مشترک
touch spot
ناحیه بساوشی
hypnogenic zone
ناحیه خواب زا
intermediate zone
ناحیه ی میانی
active area
ناحیه فعال
audio range
ناحیه صوتی
arid area
ناحیه خشک
area search
جستجوی ناحیه
telephone area
ناحیه اتصال
territorialization
ایجاد ناحیه
storage area
ناحیه انبارش
boom swing
ناحیه لرزش
magnetic domain
ناحیه مغناطیسی
broca's area
ناحیه بروکا
buffer area
ناحیه میانگیر
the abdominal region
ناحیه شکم
measuring range
ناحیه ی سنجش
silva
ناحیه جنگلی
part
سهم ناحیه
region
ناحیه نظامی
regions
ناحیه نظامی
region
ناحیه عملیات
regions
ناحیه عملیات
region
ناحیه فضا
district
ناحیه نظامی
baffle area
ناحیه کور
districts
ناحیه نظامی
two phase region
ناحیه دو فازی
regions
ناحیه فضا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com