English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
accessory لوازم یدکی لوازم اضافی
Other Matches
accessory لوازم یدکی
accessories لوازم یدکی
spare parts list فهرست لوازم یدکی
accessory box جعبه لوازم یدکی
spares stock موجودی لوازم یدکی
motorcar accessories لوازم اضافی اتومبیل
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
equipment لوازم
equipments لوازم
fixings لوازم
service لوازم
estovers لوازم
needments لوازم
apparatus لوازم
fitting لوازم
accessories لوازم
fittings لوازم
fitment لوازم
fitments لوازم
tackling لوازم
serviced لوازم
dixings لوازم
tackles لوازم
tackled لوازم
fixing لوازم
tackle لوازم
furnishings لوازم
bedding لوازم تختواب
fittings لوازم قایق
plumbing tools لوازم لولهکشیخانه
throwing apparatus لوازم پرتاب
tool tether لوازم مورداحتیاج
paraphernalia اسباب لوازم
fittings لوازم ثابت
maintenance materials لوازم تعمیرات
kitchen stuff لوازم اشپزخانه
personal effects لوازم شخصی
utensil لوازم اشپزخانه
stationery لوازم التحریر
tackles لوازم کار
tackled لوازم کار
tackle لوازم کار
tackling لوازم کار
accessory لوازم فرعی
accessory لوازم کمکی
rig لوازم لباس
rigs لوازم لباس
rigged لوازم لباس
gears اسباب لوازم
travelling outfit لوازم سفر
camping equipment لوازم مخصوصاردو
firing accessories لوازم احتراق
hairstyling accessories لوازم آرایشمو
kit بسته لوازم
kits بسته لوازم
photographic accessories لوازم عکاسی
sanitary ware لوازم بهداشتی
fire-irons لوازم بخاری
utensils لوازم اشپزخانه
gear اسباب لوازم
outfit لوازم فنی
illuminating fixture لوازم روشنایی
Home appliances لوازم خانگی
outfits لوازم فنی
photography لوازم عکاسی
geared اسباب لوازم
dressing case جعبه لوازم ارایش
stationers فروشنده لوازم التحریر
stationer فروشنده لوازم التحریر
duffle bag کیسه لوازم شخصی
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
table ware لوازم میز یا سفره
drawing materials لوازم نقشه کشی
drilling fixture لوازم مته کاری
bathing things لوازم شنا [حمام]
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing clothes لوازم شنا [حمام]
swimming things لوازم شنا [حمام]
outfitters فروشنده لوازم شکار
outfitter فروشنده لوازم شکار
equipage اسباب و لوازم جنگی
muniment وسیله دفاع لوازم
upholstery اثاثه یا لوازم داخلی
desk accessory لوازم رومیزی یا روزمره
tableware لوازم میز یا سفره
fixture لوازم نصب کردنی
fire irons لوازم پای بخاری
dinner set لوازم و فرف شام یا ناهار
sanitate دارای لوازم بهداشتی کردن
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
fixtures لوازم برقی و لوله کشی
duffle لوازم واثاثه قابل حمل
duffel لوازم واثاثه قابل حمل
toiletry لوازم ارایش اسباب توالت
manifest destiny لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantries شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade لوازم وابزار کار فوت وفن
mountings لوازم نصب شده روی وسیله
pantry شربت خانه مخصوص لوازم سفره
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bedclothes لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
spares اقلام اضافی وسایل یدکی
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
dropped محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
gas fitter فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
droppers قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
fail back یدکی
spared یدکی
alternate یدکی
alternated یدکی
alternates یدکی
secondary یدکی
refilled یدکی
refilling یدکی
refills یدکی
spare یدکی
refill یدکی
auxiliary یدکی
extra یدکی
extra- یدکی
extras یدکی
auxiliaries یدکی
reserving احتیاط یدکی
reserves احتیاط یدکی
hack chronometer کرونومتر یدکی
reserve احتیاط یدکی
filler depot انبار یدکی
spare parts قطعات یدکی
repair parts قطعات یدکی
spare اسباب یدکی
spared اسباب یدکی
parts قطعات یدکی
replacement part قطعه یدکی
supplementary position موضع یدکی
coarse sight دوربین یدکی
alternate water terminal باراندازابی یدکی
auxiliary circuit مدار یدکی
spareable یدکی شدنی
auxiliary equipment وسایل یدکی
secondary position موضع یدکی
alternate headquarters قرارگاه یدکی
accessory equipment وسایل یدکی
part قطعه یدکی
accessory وسیله یدکی
bingo field فرودگاه یدکی
stand by battery باتری یدکی
alternate position موضع یدکی
accessory equipment تجهیزات یدکی
alternate aerodrome فرودگاه یدکی
auxiliary spark gap دهانه جرقه یدکی
common parts قطعات یدکی عمومی
alternate traversing fire اتش یدکی در سمت
alternate traversing fire اتش یدکی سمتی
hack chronometer ساعت شماردقیق یدکی
part اسباب یدکی اتومبیل
by pass لوله یدکی جا گذاشتن
sustainer سیستم خرج یدکی
jato unit موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
to tow a vehicle [to a place] یدکی کشیدن خودرویی [به جایی]
spared برای یدکی نگاه داشتن
spare برای یدکی نگاه داشتن
secondary cone برج هدایت یدکی ناو
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
recovery airfield فرودگاه مخصوص فروداضطراری هواپیماهافرودگاه یدکی
transponder india رادار مراقبتی یدکی یا رادارهوانوردی شخصی بین المللی
replication 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
overflows اضافی
supernumerary اضافی
surpluses اضافی
redundant اضافی
accessing اضافی
relative اضافی
excesses اضافی
supplemantary اضافی
accessional اضافی
excess اضافی
paragogic اضافی
surplus اضافی
overflowed اضافی
extensions اضافی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com