English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (10 milliseconds)
English Persian
mechanized ماشینی شده
Search result with all words
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
cards ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
reader ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
readers ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
mechanical ماشینی
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
serviced ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
mechanism قطعه ماشینی
mechanisms قطعه ماشینی
robotics زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
cash dispenser ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
appliance ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
appliances ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
hook کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
business ماشینی که در شرکت استفاده میشود
businesses ماشینی که در شرکت استفاده میشود
automation ماشینی شدن تولید
automation افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
compact ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton ادم ماشینی
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
automatons ادم ماشینی
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
clocks ماشینی که زمان را نشان میدهد
magnetic tape ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tapes ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
mechanic ماشینی
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
mechanization ماشینی کردن
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
artificial intelligence هوش ماشینی
manipulator دست ماشینی
octane سوخت ماشینی
machine tool ابزار ماشینی
machine tools ابزار ماشینی
robot ادم ماشینی
robots ادم ماشینی
mechanized ماشینی
agricultural mechanization ماشینی کردن کشاورزی
badge reader ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
barker کارگر یا ماشینی که پوست میکند
bordering machine ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
burster ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
caloric engine ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
CNC ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
crosscut saw اره گرد ماشینی
DDC ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
decollator ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
dnc Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
drill press vise گیره ماشینی
droid یک ادم ماشینی شبیه انسان
grader ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
gynoid نوع زن ادم ماشینی
injection engine ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
lawn sprinkler اب پاش ماشینی
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
machine made ماشینی
machine ringing زنگ ماشینی
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machine shop tool ابزار ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
machine welding جوشکاری ماشینی
mechanical welding جوشکاری ماشینی
machinery castings ریخته گری ماشینی
machinery steel فولاد ماشینی
man machine systems نظامهای انسانی- ماشینی
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
mass production تولید ماشینی
mechanical language زبان ماشینی
mechanical production تولید ماشینی
mechanical translation ترجمه ماشینی
mechanical translator مترجم ماشینی
mechanician ماشینی
mechanistic theory نظریه ماشینی نگری
mechanized data دادههای ماشینی
mechnical ماشینی صنعتی
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
perforator ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
power saw اره ماشینی
pulsator ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
reperforator ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
Other Matches
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
tufted rugs فرش ماشینی
factory rugs فرش ماشینی
to start a car [to crank a car] [American English] ماشینی را روشن کردن
Machine- made carpets . فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
winepress ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
ingrain فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
wringer ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
wiretapper جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
reperforator ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
power loom ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
slewing سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
napping waste ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
jute fiber [الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com