Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English
Persian
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
Other Matches
caged storage
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
distraint
توقیف اموال
sequestration
حکم توقیف اموال
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
foreign
توقیف اموال مدیون خارجی
praemunire
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
garnishment
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
scaling ladder
نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
drylot
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
VidCap
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
c
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
diagnostic
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی سایر مدارها یا قط عات است
CBMS
استفاده از یک سیستم کامپیوتری برای دریافت و ارسال پیام ها از سایر کاربران
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
optical
اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
housekeeping
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
deep cycling
روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
bit map
ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
damp land pit curing
نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
microprogram
وسیله ذخیره سازی برای نگهداری ریز کامپیوتر
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
proprietary file format
روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
topping lift
طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
pontage
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
CDs
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
cinerarium
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
off screen buffer
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
CD
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
number cruncher
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
storing
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
archive
فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
fishnet
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
hash
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
mismatch
ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
Energy Star
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
PIA
مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
head-shrinkers
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
toolbox
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
bad debts
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
samplers
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
sampler
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
crystals
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
democratic comiteism
سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
viruses
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
virus
برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
restricted
محصور
fenced
محصور
pent up
محصور
pent
محصور
walled
محصور
closed
محصور
populated
مسکون محصور
embay
محصور کردن
ensphere
محصور کردن
walls
محصور کردن
courtyard
محوطه محصور
mure
محصور کردن
wall
محصور کردن
enwind
محصور کردن
closer
جای محصور
landlocked
محصور در خشکی
close
جای محصور
closes
جای محصور
closest
جای محصور
snowbound
محصور در برف
impark
محصور کردن
cooped up
محصور و محبوس
landlocked
محصور درخشکی
inbound
محصور در حدود معینی
pale
ناحیه محصور قلمروحدود
seagirt
محصور بوسیله دریا
parked
شکارگاه محصور مرتع
palest
ناحیه محصور قلمروحدود
lock up
در محلی محصور کردن
ensheathe
درغلاف محصور کردن
paler
ناحیه محصور قلمروحدود
locked up
در محلی محصور کردن
parks
شکارگاه محصور مرتع
park
شکارگاه محصور مرتع
to limit something
چیزی را محصور کردن
to confine something to something
چیزی را محصور کردن
hoosegow
محبس محل محصور
to restrict something
چیزی را محصور کردن
binds
محصور کردن بهم پیوستن
entanglement
محصور با شبکه سیم خاردار
entanglements
محصور با شبکه سیم خاردار
impark
در پارک یا جنگل محصور کردن
caged storage
انبار کردن به طریقه محصور
garrisons
محصور کردن حصار کشیدن
bind
محصور کردن بهم پیوستن
embank
با خاک یا سنگ محصور کردن
garrison
محصور کردن حصار کشیدن
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
circumvallate
باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
degagement
[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
immure
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
closure
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
closures
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
chattels
اموال
things
اموال
cattles
اموال
fielded
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fields
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
field
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
property book
دفتر اموال
installation property
اموال قسمت
user
انتفاع از اموال
chattel
اموال منقول
post property
اموال پادگان
tangible property
اموال ملموس
stolen goods
اموال مسروقه
things in action
اموال دینی
paraphernalia
اموال شخصی زن
things in possession
اموال عینی
separate estate
اموال شخصی زن
tangible property
اموال عینی
state property
اموال عمومی
inventory
صورت اموال
property voucher
سند اموال
post property
اموال پادگانی
real property
اموال غیرمنقول
distrain
ضبط اموال
financial property
اموال پولی
personal property
اموال شخصی
class i property
اموال طبقه 1
fungible
اموال مثلی
assets
مال و اموال
users
انتفاع از اموال
property officer
افسر اموال
personalty
اموال شخصی
class ii property
اموال طبقه 2
capital assets
اموال سرمایهای
poundage
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
appropriation bill
صورت ضبط اموال
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
grand larceny
سرقت اموال پرقیمت
offences against property
جرائم بر علیه اموال
inventory
فهرست اموال سیاهه
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
article of roup
اموال مورد حراج
replaceable thing
اموال یا اشیا مثلی
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
fixed property
اموال غیر منقول
fisc
اموال ضبط شده
property officer
افسر ذیحساب اموال
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
salvage
اموال نجات یافته از خطر
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
salvages
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com