English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
command axis محور حرکت یکان
Other Matches
intransit یکان در حال حرکت
steerage way پیشروی در سمت حرکت یکان
train headway فاصله زمانی حرکت دو ترن که یک یکان را حمل می کنند
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
crab angle زاویه بین مسیر حرکت هواپیما و محور دوربین عکاسی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
control column فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
gyro برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
singly یکان یکان
unit یکان
units یکان
formation یکان
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
installation type نوع یکان
tactical command یکان تاکتیکی
single unit یکان منفرد
beach organization یکان ساحلی
cavalry unit یکان سوارزرهی
trains بنه یکان
exempted station یکان مخصوص
shock troops یکان ضربت
base unit یکان مبنا
support command یکان پشتیبانی
intercommand بین یکان
presence فرستی در یکان
train بنه یکان
train عقبه یکان
joint command یکان مشترک
march unit یکان راهپیمایی
base unit یکان پایگاهی
trained بنه یکان
trained عقبه یکان
motor unit یکان موتوری
logistical command یکان لجستیکی
single unit یکان مستقل
muster book دفتروقایع یکان
trains عقبه یکان
boundary حدود یکان
mobility تحرک یکان
command strength استعداد یکان
first seargeant سرگروهبان یکان
composite unit یکان مختلط
organization chart نمودارسازمان یکان
organizational یکان سازمانی
fire unit یکان اتش
paratroop یکان چترباز
divisional unit یکان لشگری
major command یکان عمده
designator code کد تشخیص یکان
detached unit یکان مامورشده
boundaries حدود یکان
force basis مبنای یکان
service unit یکان خدمات
service force یکان خدمات
identification code کدشناسایی یکان
combat , echelon یکان رزمی
naval activity یکان دریایی
combatcommand یکان رزمی
retraining command یکان بازاموزی
combined command یکان مرکب
parent یکان اولیه
parent یکان لاحق
command net شبکه یکان
distinguished unit یکان ممتاز
frontalier یکان مرزی
organic یکان سازمانی
organisations یکان قسمت
mixed یکان مختلط
combined arms یکان مرکب
activity قسمت یکان
composite یکان مرکب
composite یکان مختلط
unit structure استخوانبندی یکان
unit supply تدارکات یکان
designation اسم یکان
activities قسمت یکان
active یکان کادر
organization یکان قسمت
organizations یکان قسمت
mechanized یکان مکانیزه
motorized یکان موتوری
designations اسم یکان
pertinent یکان لاحق
serviced قسمت یکان
service قسمت یکان
unit train بنه یکان
administrative command یکان اداری
straggler گم شده از یکان
unit training اموزش یکان
sergeants سرگروهبان یکان
sergeant سرگروهبان یکان
stragglers گم شده از یکان
unit structure سازمان یکان
air command یکان هوایی
separate یکان مستقل
separated یکان مستقل
strangle دورافتادن از یکان
stragglers دورافتاده از یکان
advance gruard یکان جلودار
troop unit یکان سربازدار
separates یکان مستقل
troop unit یکان صنفی
troop basis مبنای یکان
straggler دورافتاده از یکان
level of effort تلاش رزمی یکان
commodores فرمانده یکان هوایی
distinguished unit citation نشان لیاقت یکان
distinguished unit citation نشان یکان برجسته
division engineer یکان مهندسی لشگر
paratrooper جمعی یکان چترباز
paratroopers جمعی یکان چترباز
organic مربوط به یک قسمت یا یکان
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
recovering جمع اوری یکان
intercommunication مخابرات داخلی یکان
commodore فرمانده یکان هوایی
detached unit یکان جدا شده
journals دفتر روزنامه یکان
document file پرونده اسناد یکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com