English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
Other Matches
background سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
pl/ زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
cycle time مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
auditing توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
interludes تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
productive مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
interlude تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
schizothymia جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
large sized بزرگ
smallest بزرگ نه
of a large size بزرگ
king size بزرگ
big بزرگ
extensive بزرگ
smaller بزرگ نه
spanking بزرگ
eminent بزرگ
immane بزرگ
hugeous بزرگ
vast بزرگ
macro بزرگ
large sized a بزرگ
mighty بزرگ
mightiest بزرگ
mightier بزرگ
small بزرگ نه
bigger بزرگ
gravest بزرگ
graves بزرگ
grave بزرگ
majuscular بزرگ
majuscule بزرگ
doyenne زن بزرگ
doyennes زن بزرگ
paternal grandmother نه نه بزرگ
megapod بزرگ پا
nonus بزرگ
walloping بزرگ
wallopings بزرگ
swingeing بزرگ
enormous بزرگ
largest بزرگ
larger بزرگ
majoring بزرگ
majored بزرگ
major بزرگ
biggest بزرگ
long ton تن بزرگ
high بزرگ
highest بزرگ
propylon در بزرگ
highs بزرگ
macrocephalic بزرگ سر
grossing بزرگ
grossest بزرگ
magacephalic بزرگ سر
voluminous بزرگ
grosses بزرگ
grosser بزرگ
grossed بزرگ
gross بزرگ
large بزرگ
bulkier بزرگ
dignified بزرگ
bandog سگ بزرگ
stour بزرگ
adult بزرگ
adults بزرگ
jumbos بزرگ
vasty بزرگ
greatest بزرگ
egregious بزرگ
spankings بزرگ
great- بزرگ
massively بزرگ
bulkiest بزرگ
bulky بزرگ
majestic بزرگ
great بزرگ
considerably large بس بزرگ
decuman بزرگ
headmen بزرگ
headman بزرگ
massive بزرگ
jumbo بزرگ
canis major سگ بزرگ
gates در بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
gate در بزرگ
full bottomed بزرگ
extras بزرگ
swith بزرگ
extra بزرگ
extra- بزرگ
to grow old بزرگ شدن
bumper چیزخیلی بزرگ
bulk در حجم بزرگ
enlarge بزرگ کردن
pigsticker چاقوی بزرگ
bumpers چیزخیلی بزرگ
dignitaries شخص بزرگ
tome جلد بزرگ
to fil out بزرگ شدن
oversize اندازه بزرگ
bulk قسمت بزرگ
the great vassals تیولداران بزرگ
enlarged بزرگ کردن
the powers دولتهای بزرگ
the supreme خدای بزرگ
cataracts ابشار بزرگ
cataract ابشار بزرگ
propylaeum در بزرگ ساختمان
to grow up بزرگ شدن
ursa major خرس بزرگ
particianship بزرگ منشی
particianship بزرگ زادگی
pantoscopic بزرگ نما
outgrows بزرگ تر شدن از
oxeye چشم بزرگ
amplifies بزرگ شدن
main بزرگ تمام
abbot راهب بزرگ
abbots راهب بزرگ
galactic بی نهایت بزرگ
carbuncle دمل بزرگ
ursae majoris خرس بزرگ
paternal grandmother مادر بزرگ
carbuncles دمل بزرگ
ox eye چشم بزرگ
outgrow بزرگ تر شدن از
tun بشکه بزرگ
outgrowing بزرگ تر شدن از
night walker یکجورکرم بزرگ
dignitary شخص بزرگ
amplifying بزرگ شدن
high-minded بزرگ منش
amplify بزرگ شدن
outgrown بزرگ تر شدن از
amplified بزرگ شدن
tomes جلد بزرگ
sea captain ملاح بزرگ
archangels فرشتهء بزرگ
tycoon ثروتمند بزرگ
numerous بزرگ پرجمعیت
large scale در مقیاس بزرگ
large scale مقیاس بزرگ
large-scale در مقیاس بزرگ
grows بزرگ شدن
large-scale مقیاس بزرگ
big bang theory خرس بزرگ
big dipper خرس بزرگ
big dippers خرس بزرگ
sow شمش بزرگ
sowed شمش بزرگ
mainframes کامپیوتر بزرگ
cavern غار بزرگ
archangel فرشتهء بزرگ
saint bernard نوعی سگ بزرگ
biggish نسبتا بزرگ
largish نسبتا بزرگ
heavier موج بزرگ
heavies موج بزرگ
heaviest موج بزرگ
heavy موج بزرگ
excessive بسیار یا بزرگ
mansion عمارت بزرگ
mansions عمارت بزرگ
high treason خیانت بزرگ
caverns غار بزرگ
sows شمش بزرگ
colossal بسیار بزرگ
manors خانه بزرگ
whopping خیلی بزرگ
supermarket فروشگاه بزرگ
supermarkets فروشگاه بزرگ
caps حروف بزرگ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com