Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
schuss
مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
Other Matches
comedown
پایین رفتن
to go down
پایین رفتن
to sink in the scale
پایین رفتن
go down
پایین رفتن
to get down
پایین رفتن
reflow
فرونشینی پایین رفتن
bump
بالا و پایین رفتن
To decrease. To lower.
پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
swaying
بالا و پایین رفتن ناو
heaving
بالا و پایین رفتن ناو
pitches
بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch
بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
relictoin
پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down
سوی پایین بطرف پایین
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
at first hand
مستقیما
straight
مستقیما
firsthand
<idiom>
مستقیما
straightest
مستقیما
directly
مستقیما
proximately
مستقیما"
straight out
رک مستقیما
forthrights
مستقیما`
per se
مستقیما
straighter
مستقیما
straightway
مستقیما
bolts
مستقیما ناگهان
aright
مستقیم مستقیما
subsequent to
[مستقیما]
پس از
[به دنباله]
intue
مستقیما دریافتن
forthright
مستقیما بیمحابا
sheer
مستقیما فریف
bolt
مستقیما ناگهان
bolted
مستقیما ناگهان
bolting
مستقیما ناگهان
direct coupled
مستقیما جفت شده
harder
مستقیما درمسیر موردنظر
hardest
مستقیما درمسیر موردنظر
hard
مستقیما درمسیر موردنظر
intuitive
مستقیما درک کننده
to come straight to the point
<idiom>
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
over the falls
مستقیما روی انحنای موج شکننده
straight off
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
leg glance
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
object
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objected
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
personal service utility
کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
objecting
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
deictic
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
indirect objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
straight ball
پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
direct objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
addressable
هر نقط ه در سیستم گرافیکی که مستقیما قابل آدرس دهی است
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
jacks
ورودی که به مودم اجازه میدهد مستقیما تلفن وصل شود
machined
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machines
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
jack
ورودی که به مودم اجازه میدهد مستقیما تلفن وصل شود
antipodal
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
intuitionalism
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
magnetic tape
وسیلهای که داده ورودی از صفحه کلید را مستقیما می نویسد روی نوار مغناطیسی
magnetic tapes
وسیلهای که داده ورودی از صفحه کلید را مستقیما می نویسد روی نوار مغناطیسی
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
addressing
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
display controlled
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
machines
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machined
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
absolute address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیله ای دستیابی دارد
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
actual address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتری که مستقیما و بدون هر گونه تغییری به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
internal memory
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal store
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
absolute address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
pinned
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin
قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
isolates
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolating
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
insert
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserting
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
inserts
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد
snookered
وضع گوی که بازیگر نمیتواند مستقیما به گوی موردنظر ضربه بزند
microprocessors
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
microprocessor
بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machined
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machines
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
point to point
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
languages
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
multidrop circuit
شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
short
پایین تر
shitu
پایین
bal
از مچ پا به پایین
lower limit
حد پایین
tailwater
پایین اب
lower most
پایین تر
subatmospheric
پایین تر از جو
further down
پایین تر
shorter
پایین تر
subteen
پایین تر از سن 31
shortest
پایین تر
bottom
پایین
beneath
پایین تر
sub-
یا پایین تر
beneath
پایین
dowm
پایین
neath or neath
پایین
low level
پایین
infara
پایین تر
infara
پایین
down stairs
پایین
hypogenous
پایین رو
bottoms
پایین
neath or neath
پایین تر
lower
پایین تر
lowering
پایین تر
lowers
پایین تر
down
پایین
flattest
پایین
lowered
پایین تر
flat
پایین
below
پایین
submiss
پایین
vide infara
پایین
lower
پایین
below
<adv.>
در پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
de-
پایین
hereafter
<adv.>
در پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
underneath
پایین
low
پایین
shutting
پایین اوردن
low energy
انرژی پایین
low frequency
فرکانس پایین
low pass
پایین گذر
alow
روبه پایین
low wing
بال پایین
shuts
پایین اوردن
beneath
از زیر پایین تر از
downstream
پایین رود
shut
پایین اوردن
lower bound
کران پایین
disrate
پایین اوردن
low level
در سطح پایین
low order
پایین رتبه
bate
پایین اوردن
bottommost
پایین ترین
catabatic
پایین اینده
lee
پایین باد
decurrent
پایین افتاده
lowest
پایین ترین
desceht
پایین امدن
dim light
نور پایین
downstream
پایین دست
low order
مرتبه پایین
drive
ضربه از پایین
drives
ضربه از پایین
low altitude
ارتفاع پایین
degrade
پایین دادن
bottom up
از پایین به بالا
go dan barai
رد کردن از پایین
downward stroke
ضربه رو به پایین
downfeed
تغذیه رو به پایین
subordinate
فرعی پایین تر
subordinated
فرعی پایین تر
subordinates
فرعی پایین تر
subordinating
فرعی پایین تر
downfield
میدان پایین
download
بارگیری پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com