English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
Other Matches
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
loop دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loops دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
looped دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
else rule قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
goto دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
copied دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copies دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copying دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copy دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfers زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transferring زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
precepts دستور
precept دستور
prescriptions دستور
instruction دستور
instructions دستور
command دستور
commanded دستور
direction دستور
rule دستور
formulas دستور
commandments دستور
formulae دستور
formula دستور
commands دستور
enjoinment دستور
prescription دستور
program دستور
programs دستور
commandment دستور
say-so دستور
prescript دستور
order دستور
regulation دستور
say so دستور
ski run سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
intuit دستور دادن
dictating دستور دادن
program دستور کار
dictate دستور دادن
programs برنامه دستور
program برنامه دستور
macro instruction درشت دستور
dictate دستور دادن
macroinstruction درشت دستور
intuits دستور دادن
intuiting دستور دادن
dictated دستور دادن
intuited دستور دادن
dictates دستور دادن
field manual دستور رزمی
programs دستور کار
directive دستور دهنده
job order دستور کار
formulary دستور نامه
generative grammar دستور زایشی
gramarey دستور زبان
directs : دستور دادن
directed : دستور دادن
grammer دستور زبان
direct : دستور دادن
programmes دستور نقشه
statements بیانیه دستور
statement بیانیه دستور
directives دستور دهنده
money order دستور پرداخت
macro درشت دستور
macro شرح دستور
lubrication order دستور روغنکاری
run دستور RUN
runs دستور RUN
principal دستور دهنده
principals دستور دهنده
programme دستور نقشه
laying instruction دستور نصب
standing orders دستور جاری
standing order دستور جاری
money orders دستور پرداخت
regulation دستور قانون
cancellation order دستور فسخ
purchase order دستور خرید
warning order دستور اگهی
mandating دستور مردم به
blanket order دستور کلی
mandating دستور مافوق
mandates دستور مردم به
night order دستور شبانه
administrative order دستور اداری
cancellation order دستور لغو
instruction دستور عمل
instruction دستور کار
commandments دستور خدا
conditional statement دستور شرطی
instructions دستور عمل
commandment دستور خدا
instructions دستور کار
behest امر دستور
operating instruction دستور کار
operating manual دستور کار
ordinace دستور شرعی
daily order دستور روز
directions دستور عمل
transformational grammar دستور گشتاری
cramer's rule دستور کرامر
to give instractions دستور دادن
avaunt دستور اخراج
grammatically ازروی دستور
order of the day دستور جلسه
order دستور سفارش
operation order دستور عملیاتی
order code رمز دستور
order format قالب دستور
permission دستور پروانه
order دستور دادن
order دستورالعمل دستور
mandates دستور مافوق
mandated دستور مردم به
mandated دستور مافوق
postbyte در یک دستور برنامه
statement number شماره دستور
agenda دستور جلسه
technical manual دستور فنی
movement order دستور حرکت
mounting instruction دستور نصب
mandate دستور مافوق
embedded code دستور چاپگر
enforcement order دستور اجرا
engine order دستور ماشین
microinstruction ریز دستور
sailing orders دستور حرکت
collection order دستور وصول
superior order دستور مافوق
mandate دستور مردم به
execute statement دستور اجرایی
agendas دستور جلسه
grammar دستور زبان
grammar علم دستور
grammar کتاب دستور
grammars دستور زبان
grammars علم دستور
grammars کتاب دستور
recipe خوراک دستور
prescription دستور عمل
prescriptions دستور عمل
recipes خوراک دستور
provisional order دستور موقت اداری
recipe دستور خوراک پزی
sailing orders دستور کشتی رانی
pseudoinstruction شبه دستور العمل
signal operation instruction دستور کار مخابرات
to issue instructions دستور صادر کردن
to orders dinner دستور ناهار دادن
lay on the table از دستور خارج کردن
imperative دستور بی چون وچرا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com