Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (2 milliseconds)
English
Persian
parity check
مقابله ایستایی
Other Matches
stagnation
ایستایی
homeostasis
هم ایستایی
inertia
ایستایی
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
free body diagram
نمودار ایستایی
water table
سطح ایستایی
static head
فشار ایستایی
static pressure
فشار ایستایی
statical moment
لنگر ایستایی
statics
ایستایی شناسی
freeze-frame
قاب ایستایی
freeze-frames
قاب ایستایی
water tables
سطح ایستایی
statically determined
از نظر ایستایی معین
statically indeterminate
از نظر ایستایی نا معین
decline of water
افت سطح ایستایی اب
checked
مقابله کردن مقابله
check
مقابله کردن مقابله
checks
مقابله کردن مقابله
opposition
مقابله
bucking
مقابله
confrontations
مقابله
checking
مقابله
transfer check
مقابله
controlment
مقابله
counterview
مقابله
echo check
مقابله
confrontation
مقابله
check
مقابله
contrasted
مقابله
contrast
مقابله
collations
مقابله
contrasting
مقابله
collation
مقابله
checked
مقابله
checks
مقابله
contrasts
مقابله
bucking coil
پیچک مقابله
built in check
مقابله توکار
check list
سیاهه مقابله
casting out nines
مقابله نه نهی
sight check
مقابله نظری
check boxes
جعبههای مقابله
opposability
مقابله پذیری
check indicator
نماینده مقابله
sight check
مقابله چشمی
checklist
سیاهه مقابله
sequence checking
مقابله ترتیبی
loop checking
مقابله حلقه
limit check
مقابله حدود
overflow check
مقابله سرریز
check point
نقطه مقابله
marginal check
مقابله مرزی
dynamic check
مقابله پویا
parity check
مقابله توازن
diagnostic check
مقابله تشخیصی
parity checking
مقابله توازن
data check
مقابله داده ها
cyclic check
مقابله چرخهای
crossecheck
مقابله مجدد
selection check
مقابله گزینش
sequence check
مقابله ترتیب
checks and balance
کنترل و مقابله
modulo n check
مقابله به پیمانه
algebra
جبر و مقابله
beards
مقابله کردن
beard
مقابله کردن
collating
مقابله کردن
collates
مقابله کردن
twin check
مقابله توام
collated
مقابله کردن
validity check
مقابله اعتبار
collate
مقابله کردن
visual check
مقابله دیداری
visual check
مقابله بصری
reciprocity
مقابله به مثل
retaliation
مقابله به مثل
repel
مقابله کردن
repelled
مقابله کردن
repelling
مقابله کردن
automatic check
مقابله خودکار
arithmetic check
مقابله حسابی
acounter
مقابله کردن
spell checker
مقابله گر املائی
countering
مقابله کردن
countered
مقابله کردن
sum check
مقابله جمعی
system check
مقابله سیستم
counter
مقابله کردن
repels
مقابله کردن
spot checks
مقابله موضعی
spot check
مقابله موضعی
cross-examination
پرسش و مقابله
cross-examinations
پرسش و مقابله
collated
مقابله وتطبیق کردن
vertical parity check
مقابله توان عمدی
parity check
مقابله کردن توازن
odd even check
مقابله فرد و زوج
syntax checker
مقابله نحوه گری
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
checking program
برنامه مقابله کننده
check indicator
مشخص کننده مقابله
checked
مقابله کردن بررسی
checks
مقابله کردن بررسی
collates
مقابله وتطبیق کردن
collating
مقابله وتطبیق کردن
collate
مقابله وتطبیق کردن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
counter military
مقابله باعملیات نظامی
check
مقابله کردن بررسی
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
dump check
مقابله حین روبرداری
duplication check
مقابله از راه تکرار
longitudinal redundancy check
مقابله افزونگی طولی
hardware check
مقابله سخت افزاری
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
i raked all algebra
جبر و مقابله را زیر و روکردم
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
checkpoint restart
اغازگر مجدد نقطه مقابله
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
lrc
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
countering
مقابله کردن تلافی کردن
resisted
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter
مقابله کردن تلافی کردن
countered
مقابله کردن تلافی کردن
reluctate
مقابله کردن بی میلی کردن
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com