Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
critical valve
مقدار بحرانی
Search result with all words
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
Other Matches
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
critical limit
حد بحرانی
climacteric
بحرانی
critical
بحرانی
marginal
بحرانی
acute
بحرانی
decretory
بحرانی
decretive
بحرانی
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical damping
خفیدگی بحرانی
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
razor edge
موقعیت بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
critical depth
عمق بحرانی
critical height
بلندی بحرانی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
nicked
موقع بحرانی
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical flow
جریان بحرانی
critical damping
میرائی بحرانی
critical
حیاتی بحرانی
critical mass
جرم بحرانی
critical path
مسیر بحرانی
critical temperature
دمای بحرانی
nicks
موقع بحرانی
nicking
موقع بحرانی
nick
موقع بحرانی
exigent
فشاراور بحرانی
critical value
ارزش بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
critical speed
سرعت بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
critical pressure
فشار بحرانی
critical period
دوره بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical pollution
الودگی بحرانی
juncture
موقع بحرانی
critical region
ناحیه بحرانی
critical region
منطقه بحرانی
critical current
شدت بحرانی
critical coupling
تزویج بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
critical altitude
ارتفاع بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
cretical flow
جریان بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical angle
زاویه بحرانی
acritical
غیر بحرانی
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
critically
بطور بحرانی یا وخیم
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical path method
روش مسیر بحرانی
critcal fore pressure
فشار حد خلاء بحرانی
cpm
روش مسیر بحرانی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
flood stage
تراز بحرانی طغیان
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical date
مدت زمان بحرانی
critical wave legth
طول موج بحرانی
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
epitasis
دوره بحرانی وشدت مرض
to recover from something
ترمیم شدن
[مثال از بحرانی]
to recover from something
جبران کردن
[مثال از بحرانی]
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
to recover from something
به حالت اول درآمدن
[مثال از بحرانی]
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner
<idiom>
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
s.f.c/m.s
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
zero hour
لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
batches
مقدار
values
مقدار
batch
مقدار
what
چه مقدار
mouthfuls
مقدار
mouthful
مقدار
sups
مقدار
value
مقدار
supping
مقدار
spatter
مقدار کم
spatters
مقدار کم
extent
حد مقدار
quantum
مقدار
spattering
مقدار کم
modicum
مقدار کم
valuing
مقدار
dealt
مقدار
spattered
مقدار کم
supped
مقدار
volume
مقدار
amount
مقدار
amounted
مقدار
royalty tonnage
مقدار
amounting
مقدار
amounts
مقدار
volume discount
مقدار
size
مقدار
sizes
مقدار
quantity
مقدار
quantities
مقدار
scantling
مقدار
single valued
تک مقدار
volumes
مقدار
sprinkling
مقدار کم
truth table
دو مقدار
magnitude
مقدار
t value
مقدار تی
summa
مقدار
soupcon
مقدار کم
smidgin
مقدار کم
smidgen
مقدار کم
penny worth
مقدار کم
outturn
مقدار
percentage
مقدار
sum
مقدار
deals
مقدار
iso quant
مقدار
deal
مقدار
total
مقدار
percentages
مقدار
measurment
مقدار
sup
مقدار
turn-over
مقدار فروش
characteristic number
مشخصه مقدار
sales
{pl}
مقدار فروش
characteristic root
ویژه مقدار
characteristic number
ویژه مقدار
calorific power
مقدار حرارتی
certificate of quantity
گواهی مقدار
hoisted
مقدار کشش
rotation
مقدار چرخش یک شی
certificate of measurement
گواهی مقدار
turnover
مقدار فروش
proper value
مشخصه مقدار
absorbancy
مقدار جذب
hoist
مقدار کشش
hoists
مقدار کشش
average value
مقدار میانگین
algebraic value
مقدار جبری
absorbance
مقدار جذب
absolute value
مقدار مطلق
infinite quantity
مقدار بی نهایت
on a grand scale
<adv.>
به مقدار زیاد
sufficient
مقدار کافی
valuing
قدر مقدار
an abundance of
مقدار زیاد
average value
مقدار متوسط
auxiliary value
مقدار کومکی
approximate value
مقدار تقریبی
just as well
<adv.>
همان مقدار
equally
<adv.>
همان مقدار
values
قدر مقدار
constants
مقدار ثابت
value
قدر مقدار
constant
مقدار ثابت
data value
مقدار داده
maximum ratings
مقدار حداکثر
maximum value
مقدار حداکثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com