Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
rem
مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
Other Matches
roentgen
واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
rem
مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
ionizing radiation
تابش یونیزه کننده
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
dose rate
میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده
roentgen
واحد سنجش تشعشع اتمی
roentgen
واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
emitter
تشعشع کننده
radiators
تشعشع کننده
radiator
تشعشع کننده
radiant
تشعشع کننده حرارتی
broadside aerial
تشعشع کننده عرضی
glare
تابش خیره کننده تشعشع
glared
تابش خیره کننده تشعشع
glares
تابش خیره کننده تشعشع
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
work load
مقدار کار در واحد زمان
bits
کوچکترین واحد در نمایش اعداد دودویی که مقدار 0 یا 1 دارد
bit
کوچکترین واحد در نمایش اعداد دودویی که مقدار 0 یا 1 دارد
margin cost
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
kabal
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
profit centre
واحد دخل و خرج کننده
ionized
یونیزه
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
fully ionized plasma
پلاسمای تمام یونیزه
ionization
یونیزه شدن تجزیه ملکولی
income elasticity of demand
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
set
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
table
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
radiation
تشعشع
total radiation
تشعشع کل
radiational
تشعشع
flashes
تشعشع
luminance
تشعشع
emission
تشعشع
emissions
تشعشع
flash
تشعشع
flashed
تشعشع
antiradiation
ضد تشعشع
emitting
تشعشع کردن
radiometer
تشعشع سنج
thermal radiation
تشعشع حرارتی
x irradiation
تشعشع رونتگن
radioscopy
تشعشع سنجی
cosmic rays
تشعشع کاسمیک
glary
دارای تشعشع
aura
تشعشع نورانی
emitted
تشعشع کردن
dosimeter
تشعشع سنج
emits
تشعشع کردن
emit
تشعشع کردن
ray
تشعشع داشتن
ray
روشنایی تشعشع
radiation
تشعشع اتمی
fluorescence
تشعشع ماهتابی
scattered radiation
تشعشع پراکنده
fluorescent radiation
تشعشع فلورسنت
auras
تشعشع نورانی
radiation pressure
فشار تشعشع
induced radiation
تشعشع القایی
refulgence
جلال تشعشع
neutron radiation
تشعشع نوترونی
radiacmeter
تشعشع سنج
nuclear radiation
تشعشع هستهای
electronic radiation
تشعشع الکترونی
radiancy
تابندگی تشعشع
intensity of radiation
شدت تشعشع
radiation loss
تلف تشعشع
radiation source
منبع تشعشع
radiantly
تشعشع بطورمنشعب
radiance
تابندگی تشعشع
space radiation
تشعشع رادیویی
corpuscular radiation
تشعشع ذرهای
prompt radiation
تشعشع کامل
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
radiological survey
تجسس تشعشع اتمی
ultra violet radiation
تشعشع ماوراء بنفش
directive radiation
تشعشع جهت دار
magnetic dipole radiation
تشعشع دوقطبی مغناطیسی
radiation intensity
شدت تشعشع اتمی
radio active
دارای تشعشع اتمی
x radiation
تشعشع اشعه مجهول
background count
عکس العمل تشعشع
dosage
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
radiological
رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
fluorescent
لامپ مهتابی دارای تشعشع
isodose rate
خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
broad beam headlamp
نور افکن با تشعشع عرضی
candescent
دارای تشعشع یاگرمای شدید
solar flare
تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
emissivity
قابلیت تشعشع یا ارسال اشعه
emissions
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
luminous flux
جریان تشعشع در طول موج مریی
emission
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
phosphorism
مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
radioactivity
قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
minometer
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
galactic noise
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
checksum
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
mouthfuls
مقدار
what
چه مقدار
volume discount
مقدار
deal
مقدار
mouthful
مقدار
sups
مقدار
smidgen
مقدار کم
single valued
تک مقدار
measurment
مقدار
percentages
مقدار
percentage
مقدار
spatter
مقدار کم
sprinkling
مقدار کم
soupcon
مقدار کم
sup
مقدار
iso quant
مقدار
supped
مقدار
supping
مقدار
smidgin
مقدار کم
batch
مقدار
batches
مقدار
size
مقدار
amount
مقدار
quantity
مقدار
quantities
مقدار
amounted
مقدار
amounting
مقدار
amounts
مقدار
sizes
مقدار
quantum
مقدار
extent
حد مقدار
summa
مقدار
deals
مقدار
t value
مقدار تی
values
مقدار
value
مقدار
spatters
مقدار کم
spattering
مقدار کم
spattered
مقدار کم
valuing
مقدار
penny worth
مقدار کم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com