Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English
Persian
survive
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
surviving
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
Other Matches
lifebuoys
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
arrests
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
exclusion
ممانعت
withhold
ممانعت
restraints
ممانعت
obstructions
ممانعت
interdiction
ممانعت
interdict
ممانعت
molestation
ممانعت
obstruction
ممانعت
restraint
ممانعت
debarment
ممانعت
withheld
ممانعت
forbiddance
ممانعت
prevention
ممانعت
block age
ممانعت
withholds
ممانعت
withholding
ممانعت
impedes
ممانعت کردن
impeded
ممانعت کردن
impede
ممانعت کردن
interference
ممانعت غیرمجاز
annoyance
ممانعت ازردگی
liberalizer
رافع ممانعت
turn a deaf ear to
<idiom>
ممانعت از شنیدن
prohibition
تحریم ممانعت
hanging prevention
ممانعت از تعلیق
blockages
ممانعت دریایی
blockage
ممانعت دریایی
steric hindrance
ممانعت فضایی
area interdiction
ممانعت در منطقه
trade barrier
ممانعت تجاری
preventer
ممانعت کننده
denial measures
اصول ممانعت
forfend
ممانعت کردن
checks
ممانعت کردن
area interdiction
ممانعت منطقهای
checked
ممانعت کردن
check
ممانعت کردن
liberalises
رفع ممانعت کردن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
liberalize
رفع ممانعت کردن
stall
ماندن ممانعت کردن
liberalized
رفع ممانعت کردن
liberalising
رفع ممانعت کردن
rein
ممانعت لجام زدن
hindered rotation
چرخش ممانعت شده
stalling
ماندن ممانعت کردن
liberalised
رفع ممانعت کردن
liberalizing
رفع ممانعت کردن
liberalizes
رفع ممانعت کردن
mutual exclusion
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
preventive
عامل ممانعت جلوگیری کننده
forestalls
پیش افتادن ممانعت کردن
forclosure
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
denial measures
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
denials
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
forestall
پیش افتادن ممانعت کردن
blocking and chocking
ممانعت و راه بندی کردن
blankest
ممانعت از امتیاز گیری حریف
denial
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
prevents
مانع شدن ممانعت کردن
preventing
مانع شدن ممانعت کردن
prevented
مانع شدن ممانعت کردن
prevent
مانع شدن ممانعت کردن
blank
ممانعت از امتیاز گیری حریف
forestalled
پیش افتادن ممانعت کردن
clearing block
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
precluding
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
interdiction
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
obstructions
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstruction
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
precluded
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
preclude
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
stickers
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
sticker
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
terrain avoidance
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
back pressure valve
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
liberation
نجات
life jacket
کت نجات
life vest
کت نجات
salvation
نجات
escape line
خط نجات
liveries
نجات
rescue
نجات
rescued
نجات
rescues
نجات
rescuing
نجات
livery
نجات
safety
نجات
censeur
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
parachutes
چتر نجات
deep submergence
زیردریایی نجات
breeches buoy
بویه نجات
crash boat
قایق نجات
life float
قایق نجات
safety boat
قایق نجات
life boat
کرجی نجات
life belt
کمربند نجات
refugee relief
نجات پناهندگان
life line
طناب نجات
life line
بند نجات
life net
تور نجات
life raft
قایق نجات
life vest
جلیقه نجات
redeliver
از نو نجات دادن
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
liferaft
شناوه نجات
lifesaving
نجات غریق
salvable
نجات یافتنی
plane guard
ناو نجات
parachut
چتر نجات
life jacket
جلیقه نجات
life buoy
حلقه نجات
life buoy
بویه نجات
life boad
قایق نجات
lifebelts
کمربند نجات
lifebelt
کمربند نجات
survival suit
لباس نجات
survival pack
بسته نجات
savior
نجات دهنده
salvageable
قابل نجات
rescue operation
عملیات نجات
rescue basket
زنبیل نجات
plane guard
ناوگارد نجات
parachuting
چتر نجات
recovering
نجات دادن
safety belt
کمربند نجات
survivors
نجات یافتگان
safety belts
کمربند نجات
resuscitation
نجات غریق
lifeboats
قایق نجات
deliver
نجات دادن
delivers
نجات دادن
salvation
سبب نجات
recover
نجات دادن
saviour
نجات دهنده
saviours
نجات دهنده
recovers
نجات دادن
surviving
نجات دادن
survives
نجات دادن
survive
نجات دادن
saved
نجات دروازه
save
نجات دروازه
parachuted
چتر نجات
saves
نجات دروازه
fire escape
نردبان نجات
parachute
چتر نجات
lifeguards
نجات غریق
lifeguard
نجات غریق
stole
جلیقه نجات
fire escapes
نردبان نجات
survived
نجات دادن
lifeboat
قایق نجات
interlocking
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
lifesaving
وسیله نجات غریق
lifesaver
نجات دهنده زندگانی
liferaft
قایق نجات لاستیکی
mae west
جلیقه نجات فشاری
salvages
از خطرنابودی نجات دادن
life vest
لباس نجات غریق
salvaging
از خطرنابودی نجات دادن
salvaged
از خطرنابودی نجات دادن
paradrop
بارریزی باچتر نجات
survivors
نجات یافتگان از مرگ
lifesaving
نجات دهنده زندگی
soteriology
مبحث نجات رستگاری
search and rescue
عملیات تجسس و نجات
rescue chamber
اطاقک نجات زیردریایی
rescue and assistance
عملیات نجات و مددکاری
salvage
از خطرنابودی نجات دادن
pararescue team
تیم تجسس و نجات
pararaft
وسایل نجات چتربازی
lifeguards
مامور نجات غریق
life belt
لاستیک نجات غریق
lifeguards
گارد نجات دریایی
lifeguard
مامور نجات غریق
helicopter rescue net
تور نجات هلیکوپتر
fire and rescue
نجات و اطفای حریق
lifeguard
گارد نجات دریایی
life belt
کمربند نجات غریق
life buoy
حلقه نجات غریق
helicopter rescue strop
کمربند نجات هلیکوپتر
lifesaver
عضودسته نجات غریق وامثال ان
redeemers
رهایی بخش نجات دهنده
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvage
اموال نجات یافته از خطر
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com