Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
ferroxcube
مواد مغناطیسی عایق غیرفلزی
Other Matches
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
insulating material
مواد عایق
insulating compound
مواد عایق
tightening material
مواد عایق کننده
magnetic materials
مواد مغناطیسی
media
مواد مغناطیسی برای ذخیره سیگنالها مثل دیسک و نوار و.
non metallic sheathed cable
کابل با پوشش غیرفلزی
non metallic surface extension
کابل خرطومی با پوشش غیرفلزی
curie point
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
insulation
عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
insulators
عایق کننده روکش عایق
insulators
جسم عایق ماده عایق
insulator
جسم عایق ماده عایق
insulator
عایق کننده روکش عایق
magnetic induction
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
insulated instrument transformer
ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
insulation strength
استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic ink character recognition
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
record
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic deflector
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
insulators
عایق
impediments
عایق
impediment
عایق
non conductor
عایق
pawl
عایق
dielectric
عایق
insulant
عایق
insulator
عایق
floor insulator
عایق کف
insulation
عایق
waterproofs
عایق اب
waterproof
عایق اب
detent
عایق
drag chain
عایق
waterproofed
عایق اب
cloggy
عایق
insulated wall
دیواره عایق
rachet
گیره عایق
braked
عایق مانع
brakes
عایق مانع
braking
عایق مانع
non conducting
عایق برق
insulates
عایق سازی
non conducting
عایق گرما
insulates
عایق کردن
brake
عایق مانع
insulated layer
لایه عایق
slot insulation
عایق شیار
sound insulation
عایق صدا
insulation
عایق کاری
insulated plier
انبر عایق
insulation
عایق گذاری
soundproof
عایق صدا
insulate
عایق سازی
insulating
عایق کردن
insulant
ماده عایق
insulating
عایق سازی
insulated tongs
انبر عایق
insulate
عایق کردن
insulating bushing
بوش عایق
cleat
عایق انگلیسی
mica dielectric
عایق میکا
weatherproof
عایق هوا
obstructions
مانع عایق
resistance
عایق مقاومت
electrical insulator
عایق الکتریکی
drag hook
قلاب عایق
dielectric isolation
جداسازی با عایق
rainproof
عایق باران
circular loom
نای عایق
adiabatic
عایق گرما
ideal dielectric
عایق کامل
insulation testing apparatus
عایق سنج
battery insulator
عایق باتری
insulative
عایق کردن
obstruction
مانع عایق
laggin
عایق بندی
fish paper
عایق کاغذی
insulating material
جسم عایق
wall insulator
عایق دیوار
insulated
عایق دار
insulating varnish
لعاب عایق
insulated wire
سیم عایق
insulating material
ماده عایق
insulation board
صفحه عایق
insulating cement
سیمان عایق
magnetic nuclear resonance
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
magnetic flux
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی
reluctivity
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
acoustical sound enclosure
محفظه عایق صوتی
insulated conduit tube
لوله عایق شده
insulated gate field effect transistor
ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
mess kit
فرف عایق غذاخوری
thermal insulation
عایق کاری گرمایشی
to deafen a wall
عایق کردن دیوار
lead in insulator
عایق سیم انتن
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
insulates
با عایق مجزا کردن
heat insulation
عایق کاری حرارتی
flameproof
عایق شعله ضد اتش
insulated conductor
هادی عایق شده
to deaden a wall
عایق کردن دیوار
insulation voltage
ولتاژ عایق بندی
utilidor
لوله عایق کننده
insulating asphalt
اسفالت عایق بندی
insulating
با عایق مجزا کردن
insulate
با عایق مجزا کردن
weatherbeater
<adj.>
عایق رطوبتی، آب بند
isolating
عایق دار کردن
insulating brick
اجر عایق بندی
insulation fault
نقص عایق بندی
insulated cable
کابل عایق شده
insulation fault
نقص عایق کاری
damper
عایق تعدیل کننده
insulation defect
نقص عایق بندی
insulated bearing
یاطاقان عایق شده
form insulation
عایق کاری قالب
insulation class
کلاس عایق بندی
insulation breakdown test
ازمایش شکست عایق
isolates
عایق دار کردن
insulation loss
تلف عایق بندی
electrical insulation
عایق سازی الکتریکی
insulation resistance
مقاومت عایق بندی
insulation protection
حفافت عایق بندی
acoustic ceiling
سقف عایق پوش
isolate
عایق دار کردن
insulation of concrete
عایق کاری بتن
insulation power factor
ضریب قدرت عایق بندی
insulation indicator
دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation tester
دستگاه ازمایش عایق بندی
clothing
عایق بندی روکش کشیدن
storm door
درب عایق هوای توفانی
post-insulated connection
پس از پیوند عایق دار شده
insulated cable
کابل عایق بندی شده
insulated bearing housing
پوسته یاطاقان عایق شده
asbestos mica
عایق پنبه نسوز و میکا
dewar
محفظه عایق حرارتی با دوجداره
winding insulation
عایق بندی سیم پیچی
bushing
عایق غلاف حیله گردان
insulation
روپوش کشی عایق کردن
ratchet
[گیره عایق چرخ ضامن دار]
insulation shielding
زره پوش کردن عایق بندی
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
quads
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
quad
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
ratchets
گیره عایق چرخ ضامن دار
quadrangle
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangles
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
reefers
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
insulation detector
دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
reefer
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
weathertight
محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
kapton
نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shields
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shield
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
glass wool
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
shield
, این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
shields
, این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
supplies
مواد
material
مواد
provisions
مواد
materials
مواد
joint sealing material
مواد درزبندی
cryptomaterial
مواد رمز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com