English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
mesolithic میانه سنگی
Other Matches
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me . با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
stela ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
lithoprint با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
petrean سنگی
monolithic تک سنگی
rock fill dam سد سنگی
stony سنگی
lithic سنگی
lithoid سنگی
stoney سنگی
petrolsal سنگی
petrous سنگی
clapper bridge پل سنگی
barrier reef سد اب سنگی
equiponderance هم سنگی
center piece میانه
allegretto a میانه
median line میانه
mesocephalic میانه سر
mesosomatic میانه تن
mezzo میانه
of a middling quality میانه
soberly میانه رو
sober میانه رو
moderate میانه رو
frugal میانه رو
fairish میانه
moderated میانه رو
median میانه
moderates میانه رو
intermedial میانه
moderating میانه رو
temperate میانه رو
middle weight میانه
mean میانه
meant میانه
tolerable میانه
meaner میانه
so-so میانه
meanest میانه
middle-of-the-road میانه رو
mesne میانه
medium میانه
intermediate میانه
mn میانه
mediums میانه
owl light میانه
stone lining روکش سنگی
Stone Age پارینه سنگی
autography چاپ سنگی
rock wash پوشش سنگی
paleolithic پارینه سنگی
rock salt نمک سنگی
stone lining پوشش سنگی
stone work کار سنگی
cordon ازاره سنگی
cordons ازاره سنگی
gabion تور سنگی
bracket کژ پشت سنگی
Lantern-cross صلیب سنگی
lithographs چاپ سنگی
eolith اسکله سنگی
paleolithic دیرینه سنگی
concretion سنگی شدن
stonework ساختمان سنگی
lithographic print چاپ سنگی
lithography چاپ سنگی
polyantography چاپ سنگی
lithograph چاپ سنگی
layer of rock طبقه سنگی
layer of rock لایه سنگی
middlings ارد میانه
middle course میانه روی
intermediately بطور میانه
moderateness میانه روی
mean radius شعاع میانه
mediaeval ages قرنهای میانه
medial میانه متوسط
bathyal میانه ژرفی
Middle West باختر میانه
mesokurtic میانه پهنا
medium frequency فرکانس میانه
passably بطور میانه
temperateness میانه روی
to split the d. میانه را گرفتن
the middle finger انگشت میانه
halfback بازیکن میانه
golden mean میانه روی
halfway line خط میانه زمین
intermedium میانه گیر
tolerably بطور میانه
intermediate frequency فرکانس میانه
mesopic vision دید میانه
average radius شعاع میانه
averages میانه متوسط
normal میانه متوسط
waist میانه ناو
waists میانه ناو
temperance میانه روی
middles میانه میدان
moderate میانه رو مناسب
moderated میانه رو مناسب
moderating میانه رو مناسب
moderates میانه رو مناسب
mean میانه متوسط
averaged میانه متوسط
average میانه متوسط
middle میانه میدان
averaging میانه متوسط
meanest میانه متوسط
moderately بطور میانه
meaner میانه متوسط
moderation میانه روی
lithography روش چاپ سنگی
stoning سنگ میوه سنگی
stone ballast مصالح شکسته سنگی
weather moulding سنگی که اب باران راردمیکند
pertrosal bone استخوان سنگی یاحجری
stones سنگ میوه سنگی
stone سنگ میوه سنگی
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
catapult [British E] تیر و کمان سنگی
en delit میل ستون سنگی
hard pan قشر سنگی شده
columnar basalt ستونهای سیاه سنگی
aggregate کلوخه مصالح سنگی
snowdrifts تره تیزک سنگی
checkstone گیره سنگی کوهنوردی
calcify اهکی یا سنگی کردن
snowdrift تره تیزک سنگی
breccia جوش خرده سنگی
boulder well چاه قلوه سنگی
aggregates کلوخه مصالح سنگی
dutch stonewall دیوار سنگی هلندی
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
basaltic stratum لایه سیاه سنگی
to set two men at variance میانه دو کس رابهم زدن
meanest متوسط میانه روی
bigeneric میانه یا حد وسط دوجنس
scholastic theology الهیات قرنهای میانه
meaner متوسط میانه روی
embroils میانه برهم زدن
mean متوسط میانه روی
embroiling میانه برهم زدن
interposition دخالت میانه گیری
embroiled میانه برهم زدن
embroil میانه برهم زدن
ambivert ادم معتدل و میانه رو
embroilment میانه بهم زنی
obelisks ستون هرمی شکل سنگی
aguilla [ستون هرمی شکل سنگی]
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
photolighograph عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
stonewall formation اسکلت پیادهای دیوار سنگی
aggregate cement ratio نسبت مواد سنگی به سیمان
dry mansory [دیوار سنگی خشکه چین]
stone work ساختمان سنگی بنایی با سنگ
greybeard کوزه سنگی برای باده
dripstone سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
obelisk ستون هرمی شکل سنگی
they came to a rupture میانه انها بهم خورد
to keep in with any one با کسی میانه خوب داشتن
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
To try to effect a reconciliation . between two people . میانه دونفرراگرفتن ( آشتی دادن )
to split the difference میانه را گرفتن مصالحه کردن
To set two people against each other . To stir up bad blood between tow persons. میانه دونفررا بهم زدن
We are on very friendly terms . میانه ماخیلی گرم است
They became estranged . They fell out . میانه آنها بهم خورد
mediaevalism رسم ها وعقیدههای قرون میانه
middleman نفر وسط صف ادم میانه رو
middlemen نفر وسط صف ادم میانه رو
herm هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
lithoidal دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
hermes هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
neolith الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
sea king دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
pavis سپربزرگی که در قرنهای میانه بکارمیبرندوسرتاپارامی پوشانید
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
barytone کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
plant mix مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
his leg rested on a stone پایش روی سنگی قرار گرفته بود
dolmen ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
jainism یکجوردین درهندکه میانه دین برهماودین بوداست
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolith مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
chromolithograph عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com