Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
How about going out together?
نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟
[به عنوان دوست پسر و دختر]
Other Matches
Let us get out of here!
برویم از اینجا بیرون!
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
theory of epigensis
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
he did not let us go
نگذاشت برویم
he did not let us go
ما را رهانکرد برویم
We have to go as well.
ما هم باید برویم .
Are you ready to go?
حاضرید برویم ؟
which way
[to go]
?
به کدام طرف
[برویم]
؟
Lets pass on (proceed) to the main issue.
برویم سر مطلب اصلی
Now, where should we go to?
حالا به کجا برویم؟
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Lets go for a walk ( stroll) .
برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
Shall we go out for some fresh air ?
موافقی برویم کمی هوا بخوریم ؟
Now it is about time to head home!
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
So much for ... !
<idiom>
اینقدر از ... بس است !
[برویم سر موضوع یا چیز دیگری]
[اصطلاح روزمره]
Lets go to my house for pot luck .
برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
in order that
تا اینکه
save that
جز اینکه
so as to
تا
[اینکه ]
in spite of the face that
اینکه
the fact that
اینکه
or
یا اینکه
howbeit
با اینکه
up to/till/until
<idiom>
تا اینکه
unless
جز اینکه
in order to ...
تا
[اینکه ]
even though
ولو اینکه
providing
مشروط بر اینکه
whereas
نظر به اینکه
in order that
برای اینکه
forasmuch as
نظر به اینکه
in view of the fact that
نظر به اینکه
hent
ربودن تا اینکه
instead
بجای اینکه
owing to the fact that
به واسطه اینکه
to the end that
تا اینکه بقصداینکه
to the end that
برای اینکه
to sum up
خلاصه اینکه
pray consider my case
تمنی اینکه
for
برای اینکه
save that
الا اینکه
so that
برای اینکه
that's that
اینکه از این
the reason why
دلیل اینکه
owing to the fact that
نظر به اینکه
whenas
بعلت اینکه
inorder to
برای اینکه
insomuch
نظر به اینکه
on the supposition that
بخیال اینکه
than
تا اینکه بجز
in view of
<idiom>
به خاطر اینکه
Despite the fact that…
با وجود اینکه
In view of the fact that … whereas …
نظر به اینکه
on the supposition that
بتصور اینکه
the reason why
علت اینکه
notwithstanding
باوجود اینکه
instantly
به محض اینکه
as if
مثل اینکه
as soon as
بمحض اینکه
as though
مثل اینکه
ere
قبل از اینکه
because
برای اینکه
wherein
دراثنای اینکه
in order to ...
برای
[اینکه]
as thought
مثل اینکه
whilst
ضمن اینکه
so as to
برای
[اینکه]
in order that i may go
برای اینکه بروم
as regards
با توجه به اینکه اما
as respects
با توجه به اینکه اما
in order that he may go
برای اینکه برود
though
گرچه هرچند با اینکه
as respects ...
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
inorder to
به خاطر اینکه برای
in one word
خلاصه اینکه مختصرا
Not to mention the fact that …
حالا بگذریم از اینکه...
i maintain
قائل هستم به اینکه ...
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
not to say ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
not to mention ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
in a word
خلاصه اینکه مختصرا
in one world
خلاصه اینکه مختصرا
what with
<idiom>
برای اینکه ،درنتیجه
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
the instant i saw him
بمحض اینکه اورا دیدم
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
You are asking for it. You are sticking your neck out.
مثل اینکه تنت می خارد
much as I'd like to
<idiom>
با اینکه اینقدر دوست دارم
adside from
صرفنظر از اینکه گذشته از این
Supposing that is the case .
بفرض اینکه اینطور باشد
inadvisably
بدون اینکه صلاح باشد
that is no new
اینکه خبر تازهای نبود
iimmediately he saw me
بمحض اینکه مرا دید
whereas
بادر نظر گرفتن اینکه
in orders that it may beeasier
برای اینکه اسان تر شود
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
You seem to expect something for good measure !
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
approves
تصور اینکه چیزی خوب است
He is very primitive and uncuth .
مثل اینکه از پشت کوه آمده
Unless the contray is proved .
مگر اینکه خلافش ثابت شود
off the point
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
approve
تصور اینکه چیزی خوب است
irrelevantly
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
approving
تصور اینکه چیزی خوب است
benifit of elergy
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
authentication
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
Depending on how late we arrive ...
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
we eat that we may live
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
incomparably
بدون اینکه نظر داشته باشد
combatable
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
euphonically
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
take a stand on something
<idiom>
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
There is still time before I go.
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
at the owner's risk
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
It's good to see you again.
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
qualities
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
hylotheism
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Unless otherwise stated .
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
i sort of feel sick
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
it was beneath my notice
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
quality
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
I am glad to see you up and about.
خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
forbids
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
forbid
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
our offer to render a service
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
without lifting a finger
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
humoralism
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
opened
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
opens
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
germtheory
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
bridges
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
think little of
<idiom>
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
except as otherwise provided
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
polarity
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
checks
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
adoptionism
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
polarities
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
mercerize
موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
failure
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
second-guess someone
<idiom>
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
You wI'll fail unless you work harder .
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
failures
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
learn to walk before yaou run.
<proverb>
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
loop
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
loops
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
to garble the coinage
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
to paynize wood
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
zero
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
checks
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
balances
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
dirty bit
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
powered
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
powering
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
zeros
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
zeroes
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
high time
<idiom>
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
verified
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
verifies
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
verify
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com