Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
normal permeability |
نفوذپذیری معمولی |
|
|
Other Matches |
|
perviousness |
نفوذپذیری |
magnetic permeability |
نفوذپذیری |
air permeability |
نفوذپذیری |
permeability |
نفوذپذیری |
magnetic permeability |
نفوذپذیری مغناطیسی |
specific permeability |
ضریب نفوذپذیری |
permeability |
نفوذپذیری مغناطیسی |
absolute permeability |
نفوذپذیری مطلق |
relative permeability |
ضریب نفوذپذیری |
permeability |
نفوذپذیری تراوایی |
relative permeability |
نفوذپذیری نسبی |
reluctivity |
واکنش نفوذپذیری مغناطیسی |
differential susceptibility and permeabi |
مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی |
initial susceptibility and permeability |
مغناطیس پذیری و نفوذپذیری اولیه |
permalloy |
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند |
open cheque |
چک معمولی |
wonted |
معمولی |
copybook |
معمولی |
faceless |
معمولی |
longhand |
خط معمولی |
routine |
معمولی |
routinely |
معمولی |
received |
معمولی |
conventional |
معمولی |
normal |
معمولی |
ordinary |
معمولی |
standards |
معمولی |
standard |
معمولی |
usu |
معمولی |
routines |
معمولی |
run-of-the-mill <idiom> |
معمولی |
light water |
اب معمولی |
ferial |
معمولی |
standard brick |
اجر معمولی |
ordinal type |
نوع معمولی |
banal |
مبتذل معمولی |
mass concrete |
بتن معمولی |
commonplace |
معمولی مبتذل |
ambient |
پس زمینه معمولی |
ordinary share |
سهام معمولی |
nonstandard |
غیر معمولی |
medium lampholder |
سرپیچ معمولی |
normal good |
کالای معمولی |
normal interval |
فاصله معمولی صف |
onery |
عادی معمولی |
unselected clay |
خاک رس معمولی |
standard bar |
میله معمولی |
ornary |
عادی معمولی |
man in the street |
فرد معمولی |
ornery |
عادی معمولی |
ranko |
سرباز معمولی |
procedure message |
پیام معمولی |
ethanol |
الکل معمولی |
ethyl alcohol |
الکل معمولی |
plain concrete |
بتن معمولی |
piper nigrum |
فلفل معمولی |
rock brake |
بسفایج معمولی |
common whipping |
بست معمولی |
general cargo |
کالای معمولی |
hepatica |
غافث معمولی |
common link |
حلقه معمولی |
rudas |
پست معمولی |
civil time |
ساعت معمولی |
ordinary clay |
خاک رس معمولی |
single precision |
با دقت معمولی |
wrought iron |
اهن معمولی |
standard gauge |
اندازه معمولی |
charge hand |
کارگر معمولی |
commonest |
معمولی متعارفی |
general |
کلی معمولی |
general |
معمولی و نه مخصوص |
generals |
کلی معمولی |
generals |
معمولی و نه مخصوص |
meaner |
پست معمولی |
irregular |
غیر معمولی |
American bond |
آجرچینی معمولی |
ap seogi |
ایستادن معمولی |
typical <adj.> |
بافت معمولی |
commoners |
معمولی متعارفی |
mulberry |
توت معمولی |
mulberries |
توت معمولی |
mean |
پست معمولی |
meanest |
پست معمولی |
complement |
تعارفات معمولی |
complemented |
تعارفات معمولی |
complementing |
تعارفات معمولی |
complements |
تعارفات معمولی |
undress |
جامه معمولی |
undresses |
جامه معمولی |
undressing |
جامه معمولی |
common |
معمولی متعارفی |
workaday |
معمولی عادی |
the a merchant |
سوداگر معمولی |
white mulatto |
توت معمولی |
everyday |
معمولی مبتذل |
standards |
طبیعی یا معمولی |
standard motor |
موتور معمولی |
standard trench |
سنگر معمولی |
street virus |
ویروس معمولی |
standard |
طبیعی یا معمولی |
normal |
عادی معمولی |
milkwort |
پلی گالای معمولی |
well worn |
پیش پا افتاده معمولی |
meadow mushroom |
قارچ خوراکی معمولی |
well-worn |
پیش پا افتاده معمولی |
stake driver |
بوتیمار معمولی امریکایی |
undersized |
کوچکتر ازاندازه معمولی |
martlet |
پرستوی معمولی اروپایی |
walked |
گام معمولی اسب |
walks |
گام معمولی اسب |
ordinary grasp |
گرفتن میله معمولی |
normal sulphation of battery |
سولفاتی شدن معمولی |
standard rain gage |
باران سنج معمولی |
normal magnetization curve |
خم مغناطیس پذیری معمولی |
conventional |
جنگ افزارهای معمولی |
normal charge |
خرج معمولی توپ |
standard size whole brick |
اجر فشاری معمولی |
in normal situations on public roads |
در ترافیک معمولی خیابان |
outre |
خارج از حدود معمولی |
admedium lampholder |
سرپیچ بزرگتر از معمولی |
common stock |
سهام معمولی شرکت |
stand |
سطح معمولی اب دریا |
fencing measure |
فاصله معمولی دو شمشیرباز |
conventional forces |
نیروهای رزمی معمولی |
conventional milling machine |
دستگاه فرز معمولی |
regular weave [plain] |
بافت معمولی و ساده |
chamomile |
بابونه معمولی یامعطر |
walk |
گام معمولی اسب |
standard lamp holder |
سرپیچ معمولی لامپ |
combination grasp |
گرفتن معمولی و برعکس |
head cold |
سرماخوردگی معمولی زکام |
light hydrogen |
هیدروژن سبک یا معمولی |
joiner door |
درب معمولی ناو |
bracket |
حالت معمولی کروشه |
l antenna |
انتن معمولی رادیو |
inverted l antenna |
انتن معمولی رادیو |
routes |
راه جریان معمولی |
route |
راه جریان معمولی |
week day |
روز معمولی هفته |
ordinary least square method |
روش حداقل مربعات معمولی |
It was the usual scene. |
صحنه [موقعیت] معمولی بود. |
ordinary differential equation [ODE] |
معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی] |
conventional take off and landing |
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی |
guttersnipe |
نوک دراز یا پاشله معمولی |
ordinary |
پیام معمولی از نظر ارجحیت |
horseweed |
خزه معمولی امریکای شمالی |
normalises |
بصورت عادی و معمولی دراوردن |
normalizes |
بصورت عادی و معمولی دراوردن |
normalize |
بصورت عادی و معمولی دراوردن |
normalising |
بصورت عادی و معمولی دراوردن |
normalised |
بصورت عادی و معمولی دراوردن |
deffered maintenance |
تعمیر ونگهداری غیر معمولی |
fair wear and tear |
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول |
standard egg section |
مقطع تخم مرغی شکل معمولی |
entremets |
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی |
air hardening |
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی |
snail mail |
اصط لاح عامیه به پست معمولی |
service ceiling |
سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما |
it is of a normal size |
دارای اندازه عادی یا معمولی است |
I'd like a shampoo for normal hair. |
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم. |
prepares |
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه |
preparing |
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه |
Can't you just say hello like a normal person? |
نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟ |
half |
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی |
prepare |
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه |
shock waves |
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی |
mufti |
جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد |
shock wave |
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی |
name |
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین |
names |
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین |
zero stage |
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود |
superspeedway |
مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند |
quad |
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی |
quads |
چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی |
gyroplane |
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است |
kilderkin |
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی |
man down |
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر |
advertorial |
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد |
fosse commune |
[قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.] |
offices |
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره |
office |
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره |
sub woofer |
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود |
VBScript |
مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند, |
lumen |
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد |
alley |
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ |
holds |
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند |
alleyways |
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ |
dial up line |
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود |
alleys |
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ |
hold |
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند |
squawk |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawks |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
squawked |
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید |
aircraft arresting hook |
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند |
doubled |
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند |
doubled up |
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند |
double |
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند |
radius of integration |
شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی |
genet |
جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی |
working sails |
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد |