English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
filler point نقطه تکمیل ذخیره انبار
Other Matches
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
filler point نقطه تکمیل ذخایر
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
stockage ذخیره انبار
stock level سطح ذخیره انبار
stockage objective هدف ذخیره انبار
stock piling ذخیره کردن در انبار
safety stock موجودی ذخیره انبار
stock control کنترل ذخیره انبار
authorized stockage list لیست ذخیره انبار مجاز
storage ذخیره سازی انبار کالا
inventory lot نوبه مهمات ذخیره شده در انبار
stores کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
CDs DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
volume کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
interior label برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volumes کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
storage حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
mass storage وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
permanent فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
highest تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
highs تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mailboxes فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
mailbox فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
reads گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softest نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softer نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
complete تکمیل
completion تکمیل
completes تکمیل
consummation تکمیل
entelechy تکمیل
fulfilment تکمیل
completed تکمیل
supplementation تکمیل
completing تکمیل
complementarity تکمیل
fulfillment تکمیل
compietion تکمیل
macbinary سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
to eke out تکمیل کردن
augmented تکمیل کردن
make up تکمیل کردن
fill up تکمیل کردن
fill out تکمیل کردن
supplying تکمیل کردن
augmenting تکمیل کردن
perfects تکمیل کردن
fulfil تکمیل کردن
to post up تکمیل کردن
augments تکمیل کردن
to top off تکمیل کردن
completes تکمیل کردن
supply تکمیل کردن
fulfilling تکمیل کردن
processor تکمیل کننده
supplied تکمیل کردن
fulfills تکمیل کردن
perfect تکمیل کردن
aucmented تکمیل شده
fulfilled تکمیل کردن
perfected تکمیل کردن
supplements تکمیل کردن
fullest تمام تکمیل
perfecting تکمیل کردن
fulfils تکمیل کردن
full تمام تکمیل
augment تکمیل کردن
in progress of completion در دست تکمیل
completing تکمیل کردن
replete تکمیل انباشته
back up تکمیل کردن
full load فرفیت تکمیل
back-up تکمیل کردن
finish تکمیل کردن
roundest تکمیل کردن
round تکمیل کردن
finishes تکمیل کردن
supplementing تکمیل کردن
supplemented تکمیل کردن
supplement تکمیل کردن
completion date تاریخ تکمیل
make something happen تکمیل کردن
carry into effect تکمیل کردن
actualize تکمیل کردن
completed تکمیل کردن
finishing عملیات تکمیل
actualise [British] تکمیل کردن
complete تکمیل کردن
carry ineffect تکمیل کردن
carry out تکمیل کردن
implement تکمیل کردن
put into effect تکمیل کردن
put inpractice تکمیل کردن
fulfill تکمیل کردن
put ineffect تکمیل کردن
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
picture completion test ازمون تکمیل تصویر
expletory جایگیر تکمیل کننده
supplement تکمیل کننده اضافی
number completion test ازمون تکمیل اعداد
complementary تکمیل کننده یکدیگر
supplements تکمیل کننده اضافی
expletive جایگیر تکمیل کننده
expletives جایگیر تکمیل کننده
supplemented تکمیل کننده اضافی
supplementing تکمیل کننده اضافی
to fill up گرفتن تکمیل کردن
consolidation of position تکمیل ارایش مواضع
sentence completion test ازمون تکمیل جمله
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
RLL encoding روش سریع وکارای ذخیره داده روی دیسک که تغییرات در اجرای بیتهای داده ذخیره می شوند
fifo روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
databank 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
downloadable نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
to fill out تکمیل کردن توسعه دادن
vapoware نرم افزار در حال تکمیل
frank drawing completion test ازمون تکمیل نقاشی فرانک
mature واجب الادا تکمیل کردن
supplements تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplemented تکمیل کردن ضمیمه شدن به
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting کاملا رسیده تکمیل کردن
supplement تکمیل کردن ضمیمه شدن به
perfects کاملا رسیده تکمیل کردن
matures واجب الادا تکمیل کردن
healy picture completion test ازمون تکمیل تصاویر هیلی
concrete finishing machine دستگاه عملیات تکمیل بتن
autocomplete تکمیل شدن خودکار [کامپیوتر]
pavilion roof شیروانی چهار کله تکمیل
consolidating station ایستگاه تکمیل کننده بار
consummative تکمیل کننده انجام دهنده
supplementing تکمیل کردن ضمیمه شدن به
registers ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com