| Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| debutant |
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| kiosk |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
| kiosks |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
| drop down list box |
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد |
| publicly useful |
سودمند برای عموم |
| for the public good |
برای خیر عموم |
| Open to the publice. |
ورود برای عموم آزاد است |
| sixth man |
نخستین بازیگرذخیرهای که وارد میدان میشود |
| query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| notation |
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود |
| notations |
که عملگر پس از عملوند فاهر میشود |
| opportunity target |
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود |
| eminent domain |
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم |
| successive |
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود |
| deusexmachina |
شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود |
| public |
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور |
| deodand |
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده |
| universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
| drop down menu |
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود |
| damask |
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود |
| thunderhead |
توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود |
| for a sake |
برای حفظ فاهر |
| pro forma |
برای صورت فاهر |
| fiber |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibres |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibre |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| postscript |
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد |
| right |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
| righted |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
| righting |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
| postscripts |
سیستم زبان گرافیکی که به کاربر امکان مشاده آنچه روی چاپگر فاهر میشود میدهد |
| break shot |
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد |
| prefix notation |
عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست |
| ripple through effect |
نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود |
| i did it for show |
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم |
| QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
| grilse |
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد |
| little go |
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد |
| horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
| prints |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
| printed |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
| print |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
| inserting |
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد |
| inserts |
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد |
insert |
مجموعه دستوراتی که مستقیما در برنامه اصلی کپی می شوند که دستور فراخوانی نیز فاهر میشود یا جایی که کاربر نیاز دارد |
| transients |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
| generations |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
| generation |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
| transient |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
| cartridge |
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است |
| cartridges |
کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است |
| self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
| fourth generation computers |
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند |
| blue key |
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم |
| background noise |
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود |
| write |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
| writes |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
| laitance |
حبابی که پس از بتن ریزی درسطح بتن فاهر میشود وباعث متخلخل شدن سطح بتن میگردد |
| drawing tools |
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره |
| at first a |
در نخستین دید در وهله نخستین |
| warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
| offensive weapon |
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند |
broach |
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن |
| broached |
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن |
| broaching |
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن |
| broaches |
برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن |
| asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
| post script |
SYSTE ADOBE برای طراحی فاهر صفحات درسیستمهای ریزکامپیوتری ساخته شده است یک زبان شرح صفحه که توسط S |
| character |
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود |
| characters |
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود |
| scareup |
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن |
| TCP/IP |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
| drives |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
| drive |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
| Viewdata |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
| paged |
نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود |
| page |
نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود |
| pages |
نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود |
| propagation delay |
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود |
| BNC connector |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
| structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
structure |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| structuring |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |
| stud |
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود |
| cash crop |
محصولی که برای فروش فرآوری میشود |
| instrumentalists |
نوازنده |
| musician |
نوازنده |
| instrumentalist |
نوازنده |
| executant |
نوازنده |
| musicians |
نوازنده |
| player |
نوازنده |
| blowier |
نوازنده |
| this work is palling on me |
اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود |
| probationer |
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود |
| truces |
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود |
| probationers |
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود |
| truce |
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود |
| annunciator |
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود |
| saxophonists |
نوازنده ساکسوفون |
| organist |
نوازنده ارگ |
| saxophonist |
نوازنده ساکسوفون |
| stringer |
نوازنده ساز |
| lutanist |
نوازنده عود |
| pianist |
نوازنده پیانو |
| cellists |
نوازنده ویولن سل |
| cellist |
نوازنده ویولن سل |
| minstrels |
نوازنده سیار |
| symphonist |
نوازنده عضوارکستر |
| violoncellist |
نوازنده ویولن سل |
| pianists |
نوازنده پیانو |
| minstrel |
نوازنده سیار |
| stringers |
نوازنده ساز |
| universal applause |
عموم |
| public |
عموم |
| bulk head |
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود |
| golden handshake |
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود |
| debutant |
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود |
| macs |
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن |
| scratch file |
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود |
| promotion money |
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود |
| corsages |
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود |
| yard man |
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود |
| golden handshakes |
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود |
| corsage |
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود |
| metacompilation |
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود |
| toll traverse |
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود |
| wharfage |
وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی |
| mac |
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن |
| percussionist |
نوازنده اسبابهای ضربی |
| percussionists |
نوازنده اسبابهای ضربی |
| carillonneur |
نوازنده سنتور زنگی |
| top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
| dumb well |
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود |
| pontage |
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود |
| verification fire |
تیرازمایشی تیراندازی که برای تشخیص خطای توپ انجام میشود |
| prompted |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| seek |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
| seeking |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
| burse |
بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود |
| redundant |
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود |
| wine palm |
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود |
| seeks |
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود |
| built up frog |
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود |
| appearance money |
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود |
| contact party |
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود |
| prompt |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| prompts |
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود |
| dry ginger |
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود |
| coram popula |
درپیش عموم |
| the public |
عموم مردم |
| publicly |
در نظر عموم |
| public spiritedness |
خیرخواهی عموم |
| organ grinder |
نوازنده سیار ارگ دستی |
| organ-grinder |
نوازنده سیار ارگ دستی |
| organ-grinders |
نوازنده سیار ارگ دستی |
| assessed value |
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود |
| Good grief! <idiom> |
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود |
| core binder |
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود |
| payola |
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود |
| toner |
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود |
| break up value |
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود |
| slow pill |
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود |
| takedown |
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود |
| sub woofer |
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود |
| retrorocket |
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود |
| sequential access |
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود |
| publicizing |
به اطلاع عموم رساندن |
| By common consent. |
به تصدیق همه ( عموم ) |
| open to the public |
واضح درنظر عموم |
| publicising |
به اطلاع عموم رساندن |
| publicizes |
به اطلاع عموم رساندن |
| publitize |
به اطلاع عموم رساندن |
| notify the public |
به اطلاع عموم رساندن |
| publicised |
به اطلاع عموم رساندن |
| commonable |
قابل استفاده عموم |
| publicises |
به اطلاع عموم رساندن |
| publicized |
به اطلاع عموم رساندن |
| publicize |
به اطلاع عموم رساندن |
| input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
| slush fund |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
| access panel |
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود |
| qsam |
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود |
| bench mark |
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود |
| peers of scotland |
بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود |
| insertion point |
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود |
| wrming message |
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود |
| lifting body |
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود |
| slush funds |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
| docketed |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
| vacation sittings |
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود |
| end |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
| key signature |
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود |
| docketing |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
| masters |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
| docket |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
master |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |
| ends |
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود |
| mastered |
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود |