Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (29 milliseconds)
English
Persian
restrain
نگهداشتن مهار کردن
restraining
نگهداشتن مهار کردن
restrains
نگهداشتن مهار کردن
Other Matches
lied
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
ties
متصل کردن مهار کردن مهار
tie
متصل کردن مهار کردن مهار
sustain
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
propping
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped
نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop
نگهداشتن پشتیبانی کردن
clamps
مهار کردن
chuck
مهار کردن
chucked
مهار کردن
chucks
مهار کردن
clamping
مهار کردن
clamped
مهار کردن
clamp
مهار کردن
chucking
مهار کردن
safeguard
تامین کردن امن نگهداشتن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarding
تامین کردن امن نگهداشتن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarded
تامین کردن امن نگهداشتن
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguards
تامین کردن امن نگهداشتن
chucking automatic
مهار کردن خودکار
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
ground tackle
وسیله مهار کردن قایق
eat one's cake and have it too
<idiom>
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
triple team
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
binding
مهار کردن بار در روی پالت
bindings
مهار کردن بار در روی پالت
stanchion
مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
aircraft arresting reset unit
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
strings attached
<idiom>
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
controls
کنترل کردن مهار کردن
control
کنترل کردن مهار کردن
controlling
کنترل کردن مهار کردن
anchor block
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
saves
نگهداشتن
reserving
نگهداشتن
reserves
نگهداشتن
hold on
نگهداشتن
reserve
نگهداشتن
sustains
نگهداشتن
retain
نگهداشتن
retained
نگهداشتن
retaining
نگهداشتن
preserving
نگهداشتن
preserves
نگهداشتن
saved
نگهداشتن
sustained
نگهداشتن
preserve
نگهداشتن
hold
نگهداشتن
save
نگهداشتن
to take into custody
نگهداشتن
sustain
نگهداشتن
holds
نگهداشتن
retention
نگهداشتن
imprison
نگهداشتن
to hold in restraint
نگهداشتن
imprisons
نگهداشتن
bate
نگهداشتن
to keep in d.
نگهداشتن
retains
نگهداشتن
imprisoning
نگهداشتن
locks
محکم نگهداشتن
chin
زیرچانه نگهداشتن
preserve
باقی نگهداشتن
tong
باانبر نگهداشتن
snubs
نگهداشتن طناب
snubbing
نگهداشتن طناب
snubbed
نگهداشتن طناب
snub
نگهداشتن طناب
count out
<idiom>
بیرون نگهداشتن
retraining
نگهداشتن در ندامتگاه
lock
محکم نگهداشتن
have custody of
امانت نگهداشتن
preserves
باقی نگهداشتن
preserving
باقی نگهداشتن
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
fid
بامیله نگهداشتن
secures
محکم نگهداشتن
secure
محکم نگهداشتن
sabbattize
سبت نگهداشتن
hold over
<idiom>
طولانی نگهداشتن
chins
زیرچانه نگهداشتن
bond
مهار
controls
مهار
chucking
مهار
brace
مهار
guide rope
مهار
anchors
مهار
frenum
مهار
guy
مهار
anchor
مهار
guys
مهار
restraint
مهار
control
مهار
anchoring
مهار
controlling
مهار
spanned
مهار
spanning
مهار
unbridle
بی مهار
spans
مهار
span
مهار
restraints
مهار
halter
مهار
belaying pin
مهار
bearing rein
مهار
chainage
مهار
halters
مهار
anchorage
مهار
anchorages
مهار
make fast
مهار
braced
مهار
desiccate
در جای خشک نگهداشتن
grabbing
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
floated
روی اب نگهداشتن شناور
float
روی اب نگهداشتن شناور
grab
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
floats
روی اب نگهداشتن شناور
keep up
<idiom>
درشرایط عالی نگهداشتن
grabs
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
رازی درسینه نگهداشتن
grabbed
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains
نگهداشتن برقرار داشتن
maintained
نگهداشتن برقرار داشتن
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
locked up
زیر قفل نگهداشتن
surges
تحت کشش نگهداشتن
to block a ball
نگهداشتن توپ در بازی
hold
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
to choke down
بزحمت دردل نگهداشتن
surge
تحت کشش نگهداشتن
surged
تحت کشش نگهداشتن
holds
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
maintain
نگهداشتن برقرار داشتن
l support
نگهداشتن بصورت زاویه
anchor pole
دیرک مهار
mooring line
سیم مهار
stayed
تکیه مهار
mooring rope
طناب مهار
mooring ring
حلقه مهار
electrical shant
مهار برقی
ball control
مهار توپ
mooring buoy
بویه مهار
martingale
مهار جلو
stay
تکیه مهار
foot trap
مهار توپ با کف پا
mooring pendant
سیم مهار
knee brace
مهار زانوئی
anchor rod
میل مهار
bridled
مهار ناو
mooring swivel
مدور مهار
bollard
میله مهار
bridling
مهار ناو
bollards
میله مهار
tractable
سست مهار
bridled
زنجیر مهار
tie rod
میل مهار
bridling
زنجیر مهار
arresting sheave
پل مهار هواپیما
drogue
مهار چتری
bridles
زنجیر مهار
bridles
مهار ناو
tawie
سست مهار
bridle
مهار ناو
sagrod
مهار عرضی
sag rod
مهار عرضی
holdfast
مهار گیر
stayband
حلقه مهار
cross brace
مهار عرضی
topping lift
مهار بالایی
angle-tie
مهار گوشه
bridle
زنجیر مهار
angle-tie
مهار قطری
raker
تیر مهار
restrained
مهار شده
bollard
تیر مهار
span wire
سیم مهار
prony brake
مهار پرونی
daedman
مهار وزنی
guy wire
سیم مهار
wiring harness
مهار سیم
controlled
مهار شده
uncontrolled
مهار نشده
gripping jaw
فک مهار کننده
knee-brace
مهار زانویی
to safeguard
[against]
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
card up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا نگهداشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com