Total search result: 202 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
reversal |
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند |
reversals |
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند |
|
|
Other Matches |
|
multipropellant |
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند |
data link |
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند |
periodicals |
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند |
conservation [darn] |
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد |
one half of |
نیمی از |
half |
نیمی |
half of my time |
نیمی ازوقت من |
one is half of two |
یکی نیمی است از دو |
foible |
نیمی از شمشیر از وسط تانوک |
foibles |
نیمی از شمشیر از وسط تانوک |
solgel |
نیمی مایع ونیمی ژلاتینی |
pendulous |
نوسانی |
vacillatory |
نوسانی |
oscillating |
نوسانی |
oscillatory |
نوسانی |
swingy |
نوسانی |
swingable |
نوسانی |
ichthyocentaur |
جانورافسانهای که نیمی ادم ونیمی ماهی |
forte |
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته |
fortes |
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته |
recipocal milling |
فرزکاری نوسانی |
oscillating resistance |
مقاومت نوسانی |
pulsation welding |
جوشکاری نوسانی |
spheroidize |
گداختن نوسانی |
oscillating motion |
حرکت نوسانی |
oscillating quantity |
کمیت نوسانی |
undulation |
جنبش نوسانی |
oscillating current |
جریان نوسانی |
oscillating lubricator |
روغن ده نوسانی |
mutton chop |
دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند |
half |
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی |
theriaanthropism |
پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند |
simple harmonic motion |
حرکت نوسانی ساده |
oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
oscillating sort |
جور کردن نوسانی |
izod pendulum hammer |
چکش نوسانی ایزود |
lateral and sway bracing |
حرکات جانبی و نوسانی |
yawing |
انحراف نوسانی ناو |
flails |
الت نوسانی هر چیزی |
rocks |
تکان نوسانی دادن |
flailing |
الت نوسانی هر چیزی |
flailed |
الت نوسانی هر چیزی |
rocked |
تکان نوسانی دادن |
flail |
الت نوسانی هر چیزی |
vacillation |
حرکت نوسانی دودلی |
rock |
تکان نوسانی دادن |
half |
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد. |
therianthropic |
وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند |
en |
واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است |
haploid |
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی |
No less than half the students failed the test. |
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند. |
undulaory |
موجی نوسانی موج نما |
wake up |
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد |
minotaur |
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن |
pandean |
نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود |
to halve two timbers |
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو |
picker |
دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.] |
oscillator |
دستگاه تولید برق نوسانی دررادیو |
battens |
قاب نوسانی ماشین بافندگی قید |
batten |
قاب نوسانی ماشین بافندگی قید |
cycle |
سیکل |
cycled |
سیکل |
cycles |
سیکل |
infrasonic |
دارای تواتر و نوسانی پایین تر از شنوایی بشر |
phonendoscope |
شنیده میشوند |
cycled |
سیکل مدار |
hertz |
یک سیکل در ثانیه |
cycles |
سیکل مدار |
kilocycle |
کیلو سیکل |
rankin cycle |
سیکل رانکین |
training cycle |
سیکل اموزشی |
alternation |
نیم سیکل |
hz |
سیکل بر ثانیه |
staticizing cycle |
سیکل ایستاسازی |
storage cycle |
سیکل انباره |
cycle |
سیکل مدار |
carnot cycle |
سیکل کارنو |
carbon cycle |
سیکل کربن |
thermodynamics cycle |
سیکل ترمودینامیک |
cycle time |
زمان سیکل |
idling cycle |
سیکل بی باری |
kc |
کیلو سیکل |
i had scarely arrived |
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ... |
pyxidium |
کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری |
kilomega cycle |
یک بیلیون سیکل در ثانیه |
cycles |
تناوب پریود سیکل |
kilohertz |
هزار سیکل در یک ثانیه |
four stroke cycle |
سیکل چهار زمانه |
cycle |
تناوب پریود سیکل |
engine cycle |
سیکل کاری موتور |
flow cycle |
سیکل جریان کار |
cycled |
تناوب پریود سیکل |
instruction cycle |
سیکل یاچرخش دستورالعمل |
boxes are made of wood |
جعبه ها از چوب ساخته میشوند |
plastic zone |
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند |
kilocycle |
کیلو سیکل یکهزاردور در هرثانیه |
kilo |
فرکانس هزار سیکل در ثانیه |
mhz |
یک میلیون سیکل در ثانیه egaHertz |
billicycle |
cycle kilomega کیلومگا سیکل |
ration cycle |
سیکل محاسبه جیره 42ساعته |
kilos |
فرکانس هزار سیکل در ثانیه |
avoirdupois |
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند |
alluvial deposit |
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند |
single |
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند |
half |
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند |
salomon damper |
خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی |
terrtorialize |
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن |
gigahertz |
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه |
cycles |
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع |
cycle |
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع |
cycled |
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع |
plasmodium |
نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند |
pronominal adjective |
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند |
bird's eye perspective |
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند |
mhz |
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه |
ballistic |
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند |
haul |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
hauled |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
hauling |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
hauls |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
oxyhydrogen blowpipe |
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند |
phonoscope |
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند |
back plate |
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند |
in love - engaged - married |
عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند] |
forlorn hope |
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند |
green manure |
گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند |
herdic |
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند |
bulb root |
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند |
coated chippings |
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند |
saddle bag |
خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.] |
variable stroke |
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند |
eft |
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند |
windbreak |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
windbreaks |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
peach design |
نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.] |
hertz |
واحد فرکانس SI که به صورت تعداد سیکل ها در ثانیه نشان داده می شوند |
zeeman |
پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند |
palatals |
حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند |
anchor block |
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند |
vitrify |
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن |
nose gear |
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه |
frequency |
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند |
frequencies |
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند |
lift wire |
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند |
lift strut |
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند |
presentationism |
عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند |
black book |
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند |
His sculptures blend into nature as if they belonged there. |
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند. |
blended |
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند |
monofilament |
الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.] |
compound bending |
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند |
aluminum paste |
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند |
stratus |
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند |
stirling cycle |
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد |
malthusian law of population |
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد |
star design |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
continuous wave |
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند |
replenishing phase |
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد |
contra rotating |
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند |
curing |
پروسهای که درطی ان بیشترلاستیکهای مصنوعی پلاستیکها و سوختهای جامدتغییر شکل داده و به ترکیباتی با وزن مولکولی بیشتر تبدیل میشوند |
superheterodyne |
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد |
aircraft arresting hook |
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند |
incorporating mill |
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی |
central refueling provisions |
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند |
pomegrenate design |
طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.] |
skittle |
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند |
boostrap operation |
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد |
peacock |
طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.] |
fetches |
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند |
fetched |
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند |
fetch |
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند |
controlled environment |
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند |
heir presumptive |
وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر |
coordinated turn |
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند |
batch |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
batches |
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند |
merry dancers |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
Aurora Polaris |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
northern lights |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
merry dance |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
Aurora Polaris |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
cycle per second |
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه |
burning train |
مسیر انفجار سیکل انفجار |
SDRAM |
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند |
non interlaced |
سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد |
familiar |
وارد در |
comer |
وارد |
conscious |
وارد |
infare |
وارد |
intrant |
وارد |
hep |
وارد |
relevant |
وارد |
pertinenet |
وارد به |
to make an entry of |
وارد |
in human shape |
بصورت یا |
as <conj.> <prep.> |
بصورت |
entrant |
وارد شونده |
incomer |
شخص وارد |
inbound |
وارد شونده |