English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
idem همان نویسنده در همانجا
Other Matches
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
penster نویسنده بویژه نویسنده مزدور
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> همان آش است و همان کاسه .
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same همان چیز همان
writer نویسنده
penwoman زن نویسنده
composers نویسنده
penman نویسنده
craftsmen نویسنده
writers نویسنده
craftsman نویسنده
authoress نویسنده زن
scrivener نویسنده
authors نویسنده ها
writers نویسنده ها
scribbler نویسنده بد
composer نویسنده
the present writer نویسنده
wordsmith نویسنده
author نویسنده
quill driver نویسنده
hacks نویسنده مزدور
report writer نویسنده گزارش
fantast نویسنده خیالپرست
hack نویسنده مزدور
devils نویسنده مزدور
drafter نویسنده پیام
hacked نویسنده مزدور
technical writer نویسنده فنی
devil نویسنده مزدور
author نویسنده موسس
garreteer نویسنده بی نوا
neoteric نویسنده تازه
pen-name نام مستعار نویسنده
mannerism سبک بخصوص نویسنده
mannerisms سبک بخصوص نویسنده
to make good as a writer نویسنده موفقی شدن
pen name نام مستعار نویسنده
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
headliner نویسنده سرمقاله روزنامه
encyclopaedist نویسنده دایره المعارف
pen-names نام مستعار نویسنده
bel esprit سخنران یا نویسنده باذوق
authorial موبوط به مصنف یا نویسنده
matthew نویسنده انجیل متی
librettist نویسنده اشعار اپرا
auctorial منسوب به نویسنده یا مولف
miscellanist نویسنده مطالب مختلف
reporter جمله ساز نویسنده ناصادق
librettists نویسنده اشعار اپرا
nomographer نویسنده کتاب درباره
wanted clerks دبیر یا نویسنده لازم است
magazin نویسنده مقاله برای مجله
posthumous منتشر شده پس از مرگ نویسنده
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
city editor نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
comedist نویسنده نمایشهای خنده دار
memorialist نویسنده یاد بود یا لوحه
phraseologist جمله ساز نویسنده ناصادق
hagiographer نویسنده شرح حال مقدسین
screenwriter نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriters نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
pornographer نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
belletrist نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
tragedian نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
interactive سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
free lance مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
headings تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
same همان
idem همان
identical همان
identic همان
selfsame همان
this same همان
thingummy همان
very همان
publicist نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
jude یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
symbolist نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
liter any executor کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
self same همان خود
self-same همان خود
one یکی از همان
nothing short of عینا همان
of the same kind از همان نوع
of that ilk دارای همان جا
of that ilk اهل همان جا
for that matter <idiom> به همان علت
equally <adv.> همان مقدار
at the very beginning از همان اولش
instatu quo در همان حال
just as well <adv.> به همان طریق
just as well <adv.> همان مقدار
i went that instant در همان ان رفتم
i went on the instant در همان ان رفتم
it is the same thing همان است
same همان کار
equally <adv.> به همان طریق
same همان جور
that once همان یک بار
s.c همان دعوی
ones یکی از همان
s.c همان پرونده
therabout در همان نزدیکی
very همان همین
selfsame درست همان
the reinbefore همان سندیاقرارداد
accordingly از همان قرار
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
it is much the same تقریبا همان است
we are in the same way ما هم همان حال را داریم
He would never retract . هر چه بگوید همان است
even دارای همان تاریخ
In the ( same ) usual place. در همان جای همیشگه
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
one عین همان یکی
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
ones عین همان یکی
It comes to the same thing . باز هم همان ؟ یشود
of even date دارای همان تاریخ
What wI'll be woll be. هر چقدر قسمت با شد همان می شود
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
step jump پرش و برگشت روی همان پا
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
lighter shade از همان رنگ ولی روشن تر
holotype نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
isomeric متشابه الترکیب دارای همان اجزا
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
one two تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
This is the very thing I wanted. این همان چیزی است که دلم می خواست
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
abs پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
per همان طور که در الگو نشان داده شده
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
European rose طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
positive که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
time سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
ipsilateral قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
democratic network شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
times سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
synchronous سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
production missile موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
landgrave لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
bear تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
synchronous شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
synchronous حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
bears تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
copyright اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyrights اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
'The Catcher in the Rye' [by Salinger / work title] ! ناطور دشت ! یا ! ناتور دشت ! [نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی سالینجر]
copyright اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
autos توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
extension کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
bookmarks کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
auto توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
bookmark کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
slaved صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
walley پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
slave صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com