Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
struck
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
Other Matches
striking a jury
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
jury
هیات منصفه
juries
هیات منصفه
verdicts
تصمیم هیات منصفه
jury man
عضو هیات منصفه
juror
عضو هیات منصفه
forewoman
سخنگوی هیات منصفه
grand jury
هیات منصفه عالی
grand juries
هیات منصفه عالی
jurors
عضو هیات منصفه
foreman
سخنگوی هیات منصفه
verdict
تصمیم هیات منصفه
foremen
سخنگوی هیات منصفه
verdict
رای هیات منصفه
verdicts
رای هیات منصفه
member of the jury
عضو هیات منصفه
challenging a juror
جرح عضو هیات منصفه
principal challenger
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
panel
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisitions
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
perverse verdict
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
indicts
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
summary conviction
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
riders
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
play off
درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
summing up evidence
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharge
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenged
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
misdirection
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
missions
هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission
هیات اعزامی هیات تبلیغی
omissive
حذفی
elimination tournament
مسابقههای حذفی
elimination reaction
واکنش حذفی
knockout competition
مسابقههای حذفی
playoffs
مسابقهی حذفی
playoff
مسابقهی حذفی
double elimination tournament
مسابقات دو حذفی
knock out tournament
تورنمنت حذفی شطرنج
puissance
مسابقه پرش حذفی
addition elimination reaction
واکنش افزایشی- حذفی
play offs
مسابقههای حذفی پایان فصل
quarterfinal
دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
deletion record
یک رکورد جدید که یک رکوردموجود از فایل اصلی راجابجا کرده یا کنار می گذاردرکورد حذفی
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
petty jury
هیئت منصفه
juries
هیئت منصفه
jury
هیئت منصفه
trial jury
هیئت منصفه
jurors
عضو هیئت منصفه
grand jury
هیئت منصفه عالی
juror
عضو هیئت منصفه
grand juries
هیئت منصفه عالی
assize
هیئت قضات یا منصفه
special jury
هیئت منصفه مخصوص
verdict
رای هیئت منصفه فتوی
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
forelady
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
verdicts
رای هیئت منصفه فتوی
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
pyx jury
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
withdrawing a juror
حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
attaint
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
party
هیات
missions
هیات
bodies
هیات
mission
هیات
board
هیات
body
هیات
corps
هیات
councils
هیات
council
هیات
boarded
هیات
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
cabinets
هیات دولت
legislative assembly
هیات مقننه
deputation
هیات نمایندگان
directorates
هیات مدیره
jury
هیات داوران
board of conciliation
هیات مصالحه
board of directors
هیات مدیره
delegation
هیات نمایندگان
managing committee
هیات رئیسه
arbitral tribunal
هیات تحکیم
cabinet
هیات دولت
managing committee
هیات مدیره
diplomatic corps
هیات سیاسی
diplomatic corps
هیات دیپلماتیک
directorate
هیات مدیره
deputations
هیات نمایندگان
the ministry
هیات وزیران
delegations
هیات نمایندگان
board of directors
هیات نظار
board of trustee
هیات امناء
executive commission
هیات مجریه
executive committee
هیات رئیسه
legislature
هیات مقننه
legislatures
هیات مقننه
fact finding body
هیات تحقیق
governing body
هیات حاکمه
executive committee
هیات اجرایی
council of ministers
هیات وزیران
sovereign
هیات رئیسه
sovereigns
هیات رئیسه
board of trutees
هیات امنا
council of ministers
هیات وزرا
cabint
هیات وزرا
managing commission
هیات مدیره
executive commission
هیات رئیسه
governing bodies
هیات حاکمه
juries
هیات داوران
consular corps
هیات کنسولی
selection board
هیات گزینش
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
awarded
حکم هیات داوری
Privy Council
هیات مشاورین سلطنتی
diplomatic corps
هیات نمایندگان سیاسی
officer
عضو هیات رئیسه
constituency
هیات موکلان یک حوزه
constituencies
هیات موکلان یک حوزه
awards
حکم هیات داوری
election of the committee
انتخابات هیات رئیسه
officers
عضو هیات رئیسه
diplomatic bady
هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic body
هیات نمایندگان سیاسی
award
حکم هیات داوری
chairman of the board of directors
رئیس هیات مدیره
cabinet council
جلسه هیات وزیران
awarding
حکم هیات داوری
head of the mission
رئیس هیات اعزامی
chairmen
رئیس هیات مدیره
chairman
رئیس هیات مدیره
benches
هیات قضات محکمه
bench
هیات قضات محکمه
law of pragnanz
قانون هیات گرایی
delegations
اعزام نماینده هیات نمایندگی
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
delegation
اعزام نماینده هیات نمایندگی
bar council
هیات مدیره کانون وکلا
legislators
شارع عضو هیات مقننه
selection
دسته یا هیات انتخاب شده
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
legislator
شارع عضو هیات مقننه
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
selections
دسته یا هیات انتخاب شده
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
oligrachy
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
venire facias tot matrons
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
provcation
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
designation
تعیین
designations
تعیین
specification
تعیین
formulation
تعیین
emplacement
تعیین جا
assignment of space
تعیین جا
fixations
تعیین
appointments
تعیین
appointment
تعیین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com